زاغ گفت: کبک انجیری با من همسایگی داشت و میان ما بحکم مجاورت قواعد مصادقت موکد گشته بود. در این میان او راغیبتی افتاد و دراز کشید. گمان بردم که هلاک شد. وپس از مدت دراز خرگوش بیامد و در مسکن او قرار گرفت و من در آن مخاصمتی نپیوستمی. یکچندی بگذشت، کبک انجیر بازرسید. چون خرگوش را در خانه خویش دید رنجور شد و گفت: جای بپرداز که ازان منست، خرگوش جواب داد که من صاحب قبض ام. اگر حقی داری ثابت کن. گفت: جای ازان منست و حجتها دارم. گفت: لابد حکمی عدل باید که سخن هر دو جانب بشنود و بر مقتضی انصاف کار دعوی بآخر رساند. کبک انجیر گفت که: در این نزدیکی بر لب آب گربه ایست متعبد، روز روزه دارد و شب نماز کند، هرگز خونی نریزد و ایذای حیوانی جایز نشمرد. و افطار او برآب و گیا مقصور میباشد. قاضی ازو عادل تر نخواهیم یافت. نزدیک او رویم تا کار ما فصل کند. هر دو بدان راضی گشتند و من برای نظاره بر اثر ایشان برفتم تا گربه روزه دار را ببینم و انصاف او در این حکم مشاهدت کنم. چندانکه صائم الدهر چشم بریشان فگند و بردوپای راست بیستاد و روی بمحراب آورد، و خرگوش نیک ازان شگفت نمود. و توقف کردند تا از نماز فارغ شد. تحیت بتواضع بگفتند و در خواست که میان ایشان حکم باشد و خصومت خانه برقضیت معدلت بپایان رساند. فرمود که: صورت حال بازگویید. چون بشنود گفت: پیری در من اثر کرده ست و حواس خلل شایع پذیرفته. و گردش چرخ و حوادث دهر را این پیشه است، جوان را پیر میگرداند و پیر را ناچیز میکند.
نزدیک تر ایید و سخن بلند تر گویید. پیشتر رفتند و ذکر دعوی تازه گردانید. گفت: واقف شدم، و پیش ازانکه روی بحکم آرم شما را نصیحتی خواهم کرد، اگر بگوش دل شنوید ثمرات آن در دین و دنیا قرت عین شما گردد، و اگر بروجه دیگر حمل افتد من باری بنزدیک دیانت و مروت خویش معذور باشم، فقد اعذر من انذر. صواب آنست که هر دوتن حق طلبید، که صاحب حق را مظفر باید شمرد اگرچه حکم بخلاف هوای او نفاذ یابد؛ و طالب باطل را مخذول پنداشت اگرچه حکم بروفق مراد او رود، ان البالطل کان زهوقا. و اهل دنیا را از متاع و مال و دوستان این جهان هیچیز ملک نگردد مگر کردار نیک که برای آخرت مدخر گردانند. و عاقل باید که نهمت در کسب حطام فانی نبندد،و همت بر طلب خیر باقی مقصور دارد،و عمر و جاه گیتی را بمحل ابر تابستان و نزهت گلستان بی ثبات و دوام شمرد.
کلبه ای کاندرو نخواهی ماند
سال عمرت چه ده چه صد چه هزار
و منزلت مال را در دل از درجت سنگ ریزه نگذراند، که اگر خرج کند بآخر رسد و اگر ذخیرت سازد میان آن وسنگ و سفال تفاوتی نماند، و صحبت زنان را چون مار افعی پندارد که ازو هیچ ایمن نتوان بود و بر وفای او کیسه ای نتوان دوخت، و خاص و عام و دور و نزدیک عالمیان را چون نفس عزیز خود شناسد و هرچه در باب خویش نپسندد در حق دیگران نپیوندد. از این نمط دمدمه و افسون بریشان میدمید تا با او الف گرفتند و آمن و فارغ بی تحرز و تصون پیشتر رفتند. بیک حمله هر دو را بگرفت وبکشت. نتیجه زهد وا ثر صلاح روزه دار، چون دخله خبیث و طبع مکار داشت، بر این جمله ظاهر گشت.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این داستان، زاغ دربارهی کبک انجیری صحبت میکند که همسایهاش بوده و روزی مدت زیادی غیبت میکند. وقتی کبک به خانهاش برمیگردد و خرگوشی را در خانهاش مییابد، ناراحت میشود و از او میخواهد که برود. خرگوش خود را صاحب خانه میداند و از او میخواهد اثبات کند. در نهایت برای حل دعوا به گربهای عادل مراجعه میکنند. گربه به هر دو طرف نصیحت میکند و میگوید که بهتر است به دنبال حق واقعی باشند و از دنیا و مال فانی غافل نشوند. او تاکید میکند که عمر و مال همچون چیزهای ناپایداری هستند و درنهایت هر دو در یک دام میافتند و کشته میشوند. این داستان درسهایی درباره عدم وابستگی به مال و دنیا و اهمیت کردار نیک در زندگی میدهد.
هوش مصنوعی: زاغ گفت: کبکی که همسایهام بود، به خاطر نزدیکیامان به هم نزدیک شده بودیم. یک روز او به خواب رفته و من فکر کردم که هلاک شده است. بعد از مدتی خرگوشی به خانه او آمد و قهر نکردم. مدتی گذشت تا کبک دوباره برگشت و با دیدن خرگوش در خانهاش غمگین شد. او به خرگوش گفت: "جای تو نیست، اینجا مال من است." خرگوش پاسخ داد: "من اینجا حق دارم، آن را ثابت کن." کبک گفت: "اینجا مال من است و مدارکی دارم." خرگوش گفت: "پس باید قاضی عادل برای داوری بیابیم تا هر دو سمت را بشنود و بر اساس انصاف تصمیم بگیرد." کبک پیشنهاد کرد که به یک گربه عابد نزدیک آب برویم که روزه میگیرد و در شب نماز میخواند و هیچ حیوانی را آزار نمیدهد. آنها هر دو به این قاضی راضی شدند. من هم برای تماشای قضاوت او رفتم. وقتی گربه روزهدار به میکدهاش ایستاد و نماز خواند، خرگوش از آن تعجب کرد. پس از اتمام نماز، آنها با احترام به او سلام کردند و خواستند که در مورد مشکلشان حکم کند. گربه عابد گفت: "حال من خوب نیست و حواسم دچار نقص شده. زمان همه را پیر میکند و جوانان را به پیری تبدیل میکند."
هوش مصنوعی: به سوی ما نزدیکتر بیایید و به صدای بلندتری سخن بگویید. آنها جلوتر رفتند و درباره یک موضوع تازه صحبت کردند. او گفت: من آگاه شدم، و قبل از اینکه به حکم بپردازم، نصیحتی به شما میکنم. اگر با گوش دل بشنوید، ثمرات آن در دین و دنیای شما نمایان خواهد شد. و اگر این نصیحت به گونهای دیگر تلقی شود، من به خاطر دیانت و جوانمردی خود معذورم. آنچه که میگویم این است که هر دو باید حق را طلب کنید، چرا که صاحب حق باید پیروز شمرده شود حتی اگر حکم خلاف میل او باشد؛ و طالب باطل، حتی اگر حکم به نفع او باشد، باید باخته فرض شود. دنیای فانی و متاع آن برای انسان هیچ چیزی جز کردار نیک که برای آخرت آماده کرده است، نمیآورد. انسان عاقل باید تلاش خود را در کسب مال و منافع زودگذر نبندد و همتش را به جستجوی خیرات پایدار محدود کند. زندگی و مقام دنیایی باید مانند ابر تابستان و گلستانی باشد که دوام و ثباتی ندارد.
هوش مصنوعی: در زندگی هیچ چیز دائمی نیست و همه ما در نهایت باید از این دنیا برویم، خواه زندگی کوتاه باشد یا طولانی.
هوش مصنوعی: انسان باید به ارزش واقعی مال توجه کند و آن را همچون سنگ ریزه نبیند که اگر خرج کند، به پایان میرسد و اگر نگه دارد، هیچ تفاوتی با چیزهای بیارزش ندارد. در مورد ارتباط با زنان، باید محتاط بود و آنها را همچون ماری خطرناک در نظر گرفت که هیچگاه نمیتوان به آنها اعتماد کرد. او باید همهی انسانها را همانند جان خود با ارزش بداند و هر چیزی را که برای خود نمیپسندد، برای دیگران نیز نپسندد. او با استفاده از جذابیت و فریبندگی قدرت جذب دیگران را داشت و آنها را به خود جلب کرد تا به راحتی با او دوست شده و احساس امنیت کنند. در یک لحظه، او با یک حمله هر دو نفر را گرفتار و به قتل رساند. در نهایت، نتایج زهد و رفتار درست او که در اصل از خصلتهای ناپسند و فریبنده ناشی میشد، به شکل واضحی مشخص شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.