گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
محتشم کاشانی

یارب امشب از علامتها چه می‌بیند به خواب

آن که فردا خواهمش کردن علامت در جهان

با کدامین قسمت رسوائی شود یارب قرین

آن که از طبع جهان آشوب من دارد قزان

یافت حرفی زور برائی بالماس خیال

کز عبورش صد خطر دارد لب و کام و زبان

دست و تیغی شد علم کاندر ته هفتم زمین

گاو و ماهی در خیال پس خمند از تاب آن

ای شکار کم هراس غافل خرگوش خواب

شیر خشم‌آلودی از زنجیر خواهد جست هان

بیش از آن کن فکر کار خود کز اسباب صلاح

از فساد مفسدان چیزی نماند در میان

نیست پر آسان شکستن تو به همچون منی

چون شکستی وای قدر وای عرض و وای جان

خوش نشستی زان زیان ایمن کزو خواهد فکند

کمترین جنبش تزلزل در زمین و آسمان

تا عیارت پرسبک بیرون نیامد از هجا

در ترازو می‌نهم بهر تو سنگی بس گران

می‌کنم صد فکر ناخوش باز می‌گویم که خوش

آن چه امشب خواهی انشا کرد فردا میتوان

می‌جهد از شست قهر اما به اعراض دگر

تیر پر کش کرده‌ای کز صبر دارم در میان

من که بر وی کرده‌ام صد صحبت از وقت درست

گو صد و یک باش امروزش دگر دادم امان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode