گنجور

 
محتشم کاشانی

صبا تحیت بلبل به بوستان برسان

درود بنده بخان جهانستان برسان

دعای من که اجابت عنان کشندهٔ اوست

به آن گزیده سوار سبک عنان برسان

ز بخت سرکش خود کام بر من آن چه رسید

به آن امیر سرافراز کامران برسان

زمان چو ز جان می‌رسد به لب قدری

به سمع نکته رس او دوان دوان برسان

به قصهٔ من زار از غرور اگر نرسد

به دوستان وی این طرفه داستان برسان

وگر خود از سر رغبت شود حدیث شنو

چنان که شرط بلاغ است آن چنان برسان

پس از درود بگو ای مسیح هستی بخش

نوید نسخهٔ لطف به خستگان برسان

ز بنده پروریت چون صلای عام رسد

به گوش بندهٔ خاصت صدای آن برسان

سخن به طول رسید ای صبا تو مختصری

ز بندگان به جناب خدایگان برسان

ثنای محتشم بینوای خاک نشین

به خان محتشم پادشه نشان برسان

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode