گنجور

 
محتشم کاشانی

ای صبا درد من خسته به درمان برسان

یعنی از من بستان جان و به جانان برسان

نامه ذره به خورشید جهان‌آرا بر

تحفهٔ مور به درگاه سلیمان برسان

عذر کم خدمتی بنده به مولا کن عرض

آستان بوسی درویش به سلطان برسان

شرح افتادگی من چو شنیدی برخیز

در خرام آی و به آن سرو خرامان برسان

سر به سر قصهٔ احوالم اگر گوش کند

زود برگرد و به من مژدهٔ احسان برسان

ورنه بنشین و به قانون شفاعت پیشش

نامه آغاز کن و قصه به پایان برسان

نامه گر کار به جائی نرساند زنهار

تو به فریاد رس او را و به افغان برسان

از پی روشنی دیدهٔ احباب آنجا

بوی پیراهنی از مصر به کنعان برسان

محتشم باز به عنوان وفا مشهور است

قصه کوتاه کن و نامه به عنوان برسان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خواجوی کرمانی

ای صبا غلغل بلبل بگلستان برسان

قصّه مور بدرگاه سلیمان برسان

ماجرای دل دیوانه بدلدار بگوی

خبر آدم سرگشته برضوان برسان

شمع را قصّه ی پروانه ی فروخوان روشن

[...]

کلیم

ای صبا این دل صد چاک به جانان برسان

شانه تحفه به آن زلف پریشان برسان

به چمن گر گذری ناله‌ای از من نشنو

نغمه تازه به مرغان خوش‌الحان برسان

زاد راهم همه چون دیده عاشق آبست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه