گنجور

 
محتشم کاشانی

ای زیر مشق سر خط حسن تو افتاب

در مشق با کشیدن زلف تو مشگ ناب

بس نقش خامه زیر و زبر گشت تا از آن

نقشی چنین ز دقت صانع شد انتخاب

عکست که ای کرده در آب ای محیط حسن

می‌بیندت مگر که دل و دارد اضطراب

در عالمی که رتبهٔ حسن از یگانگیست

نه آینه است عکس پذیر از رخت نه آب

هیهات ما و عزم وصال محال تو

کان کار وهم و فعل خیالست و شغل خواب

تا شهسوار صبر سبکتر کند عنان

با ناز خویش گو که گران تر کند رکاب

از من نهفته مانده به بزم از حجاب عشق

روئی که آن نهفته نمی‌گردد از نقاب

امروز ساقیا شده زاهد حجاب بزم

برخیز و می بیار که برخیزد این حجاب

بیتی شنو ز محتشم ای بت که بهتراست

یک بیت عاشقانه ز بیتی پر از کتاب