آخر ای بیرحم حال ناتوان خود بپرس
حرف محرومان خویش از محرمان خود بپرس
نام دورافتادگان گر رفته از خاطر تو نیز
از فراموشان بینام و نشان خود بپرس
چون طبیب شهر گوید حرف بیماران عشق
گر توان حرفی ز درد ناتوان خود بپرس
من نمیگویم بپرس از دیگران احوال من
از دل بیاعتقاد بدگمان خود بپرس
شرح آن زاری که من بر آستانت میکنم
از کسی دیگر مپرس از پاسبان خود بپرس
یا مپرس احوال من جائیکه باشد مدعی
یا به تغییر زبان از هم زبان خود بپرس
محتشم بر آستانت از سگی خود کم نبود
حالش آخر از سگان آستان خود بپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیرحمی و کملطفی به خود و دیگران اشاره میکند و از زنده نبودن نام و یاد دورافتادگان صحبت میکند. او از مخاطب میخواهد تا به جای پرسیدن حال دیگران، خود را مورد بررسی قرار دهد و از درون خود بپرسد. شاعر تاکید میکند که حتی حرفهای دردناک عشق و زاریهایش را باید از دل خود بررسی کند و به نگهبان و پاسبان خود اشاره میکند که نباید به بیگانگان یا مدعیان اطمینان کرد. در نهایت، او به مقام و منزلت خود نیز اشاره دارد و میگوید که حالش از دیگران کمتر نیست.
هوش مصنوعی: در نهایت ای بیرحم، از وضعیت ناتوانی خود آگاه شو و دربارهٔ مشکلات و دردهای محرومان از کسانی که محرم رازهایشان هستند، بپرس.
هوش مصنوعی: اگر نام کسانی که از تو دور شدهاند از یادت رفته، به یاد آنهایی که فراموش شده و بینام و نشان هستند، فکر کن و از آنها بپرس.
هوش مصنوعی: زمانی که پزشک شهر، سخن بیماریها را بیان میکند، اگر توانستی، از دردهای خودت بگو.
هوش مصنوعی: من نمیخواهم بگویی که از دیگران درباره من بپرسی، بلکه از دل ناامید و بیباور خودت بپرس که چه وضعیتی دارم.
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده به توصیف عواطف و زاری خود در برابر معشوق میپردازد و میگوید که درد و احساساتی که او به خاطر معشوق دارد، هیچ کس دیگری نمیتواند درک کند. او به کسی که ممکن است درباره این احساسات سوال کند، توصیه میکند که بجای پرسیدن از دیگران، از خود معشوق سؤال کند، زیرا تنها او میتواند عمق این زاری را درک کند.
هوش مصنوعی: در جایی که حرف از من و احوالم پیش میآید، نیازی نیست که از خودم بپرسی؛ میتوانی به کسی دیگر که با من همزبان است مراجعه کنی.
هوش مصنوعی: محتشم در برابر تو ارزشش کمتر از یک سگ نیست، اما در نهایت میتوانی حال او را از سگهای آستانهات بپرسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
از کسان یک بار حال ناتوان خود بپرس
شب به کویت مردمان را نیست خواب از دیدهام
گر زمن باور نداری از سگان خود بپرس
شرح دردم از زبان غیر پرسیدن چرا
[...]
درد چون دادی طبیب از ناتوان خود بپرس
گر نمیپرسی ز درد از امتحان خود بپرس
ای گل نوخیز حال باغبان پیر را
از پی شکرانه نخل جوان خود بپرس
حالت شبها که در کویت به روز آوردهام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.