گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من
وزین شهرم سیهرو کرده چشم روسیاه من
چرا آن تیره اختر کز برای یکدرم صدجا
رخ خود زرد سازد مردمش خوانند ماه من
کسی کو خرمن تمکین دهد بر باد بهر او
چرا در زیر کوه غم بود جسم چو کاه من
به سنگم سر مکوب ای همنشین تا آستان او
که از پای کسان فرسوده نبود سجدهگاه من
به رخساریکه باشد هر نفس آئینهٔ صد کس
چه بودی گر بر او هرگز نیفتادی نگاه من
اگر از آتشین دلها نسوزم خرمن حسنش
همان در خرمن عمر من افتد برق آه من
مرا جلاد مرگ از در درآید محتشم یارب
بکویش گر ز گمراهی فتد من بعد راه من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده از وضع و حال خود در زندگی و نگرانیهایش سخن میگوید. او به تیرهروزیاش اشاره میکند و احساس میکند که چشمانش از غم و اندیشه تیرگیاش پر شده است. در واقع، او به ستارهای بدشگون تشبیه میشود که باعث ناخوشیاش شده است. گوینده از دیگران میخواهد که به او احترام بگذارند و به او آسیب نرسانند، زیرا او به شدت تحت فشار و غم است. او همچنین به زیباییهایی اشاره میکند که گاه آنها را نمیبیند و در نهایت، نسبت به سرنوشت خود و مرگ نگران است. این شعر نشاندهنده اندوه و عدم آرامش در زندگی فرد است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف وضعیتی میپردازد که در آن، مردم شهر او را به عنوان گدای خود میشناسند، در حالی که او خود را پادشاه آن میدان میکند. همچنین او به درد و رنجی که این وضعیت به چشمهای او آورده، اشاره میکند و این وضعیت را به تیرگی چهرهاش نسبت میدهد. این معنا نشاندهنده وضعیت ناامیدی و سیاستهای اجتماعی است که او در شهرش تجربه میکند.
هوش مصنوعی: چرا آن ستاره شوم که به خاطر یک روز، صد بار چهرهاش را زرد میکند، مردم او را ماه من مینامند؟
هوش مصنوعی: اگر کسی خود را در برابر مشکلات و ناملایمات تسلیم کند و به راحتی فرود آید، چرا باید در زیر بار غم و اندوه سنگین باشد؟ جسم من نیز بیارزش و سبک مثل کاه است.
هوش مصنوعی: به من که در روزگار سختی به سر میبرم، آسیب نزن و به من سخت نگیر. من تنها در درگاه خداوند، که هیچگاه خستگی را نمیپذیرد، رأی و پلیدیها فرسوده نشود، سجده میکنم.
هوش مصنوعی: چهرهای که هر لحظه، بازتاب هزاران آدم است، اگر هرگز به او چشم ندوخته بودم، چه حسی داشتم؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانم از عشق و دل سوزانم، زیباییهای او تمام عمرم را خواهد سوزاند و مانند برقی که از آتش ناشی میشود، درد و نالهام اثرش را خواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: خدای من، اگر من بعد از این دچار گمراهی شوم، مرا کمک کن تا به راه راست برگردم، حتی اگر مرگ به سراغم بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو شب ظلمت شود در کوی او از دود آه من
بود هر شمع سبز از مجلس او خضر راه من
تو تیر افکنده ای چرخ مهر خود بماه من
رقیبم گشته مشکل که کردی نیک خواه من
سر بی داد من داری فلک بر گرد زین عادت
نه بر من رحم بر خود کن بترس از برق آه من
چه حالست این گه هر که سوی آن خورشید ره جستم
[...]
تغافلها زد اما شد نگاهی عذر خواه من
که سد ره گشت بر گرد سر چشمش نگاه من
مرا چشم تو افکند از نظر اما نمیپرسی
که جاسوس نگاه او چه میخواهد ز راه من
برای حرمت خاک درت این چشم میدارم
[...]
نه رو از ناز می تابد، گه نظاره ماه من
ندارد از لطافت عارضش تاب نگاه من
به فتوای کسی خون مرا ریزی که در محشر
کنم گر دعوی خون، باز خواهد شد نگاه من
مرا کشتی که خوش حالی به آن غایت که پنداری
[...]
ز آه من ندارد هیچ پروا کج کلاه من
ز شوخی می کند چون زلف خود بازی به آه من
به استغنا دل از عاشق ستاند کم نگاه من
به شمشیر تغافل ملک گیرد پادشاه من
خدا زین برق عالمسوز جانان را نگه دارد!
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.