ای منتظران مژده که آمد گه دیدار
بر بام برآئید که شد ماه پدیدار
از خانه درآئید که جانان ز ره آمد
جان پیشکش آرید که زر نیست سزاوار
آن شاهد غیبی که نهان بود، به پرده
از پرده به بزم آمد و از بزم به بازار
باز آمد و از رنگ رخ و جلوه ی بالاش
شد کلبه ی ما رشک چمن غیرت گلزار
از شهد لب و شور دل آشوب کلامش
عالم شکرستان شد و آفاق نمکزار
برخاست شمیم خوش آن طره ی مشکین
یا قافله ی مشک رسیده است زتاتار
تا باد گذر کرده به چین سر زلفش
آفاق معطر شده چون طلبه ی عطار
ای شیخ مکن منع من از عشق نکویان
کز منع توام حرص فزون گردد و اصرار
از سبحه و دستار مرادی نتوان یافت
مقصد مطلبی، طره ی دلدار به دست آر
با ما مکن از سبحه و دستار حکایت
رندانه سخن گوی ز زلف و رخ دلدار
عید است نگارا، پی شیرینی احباب
بگشا به شکر خنده لب لعل شکربار
در گلشن عالم گل بی خار نباشد
غیر از رخ خوب تو که باشد گل بی خار
گر ماه کله دار بود، سرو قبا پوش
تو سرو قبا پوشی و تو ماه کله دار
لعلت می جان پرور و خمار تو و من
هم طالب می هستیم و هم طالب خمار
روی تو گل تازه و گلزار تو و من
هم عاشق گل هستیم و هم عاشق گلزار
هر سال بهار ار چه بسی نغز و نکو بود
امسال نکوتر بود از، پار و، زپیرار
عید است و بود مولد مسعود شه کل
هم نام شهنشاه رسل، احمد مختار
شاهنشه دین حجت موعود که باشد
بر قافله ی کون و مکان، قافله سالار
هم آمر و هم ناهی و هم ناهی و هم صاحب امر است
هم قادر و هم عالم و هم فاعل مختار
از یمن قدوم وز پی طوف حریمش
گردیده زمین ساکن و گردون شده دوار
آن شمس ولایت که فروغی است از او مهر
شد مه شعبان، بگه نیمه نمودار
در طور جهان کرد تجلی چو جمالش
شد شش جهت از نور رخش مطلع انوار
آثار جمالش همه جا گشته هویدا
از فیض طلوعش همه کس گشت خبردار
نادیده جمالش همه دادند بدو، دل
کردند به نیکویی رویش، همه اقرار
بابش زعرب باشد و هستش زعجم مام
آن فخر عرب ذخر عجم نخبه ی ابرار
هادی امم، مظهر حق، مهدی موعود
آن قائم غایب، زنظر، واقف اسرار
چون جان به تن و عقل به سر، نور بدیده
پیدا است بر غلق و نهان است زانظار
یک شمه زاوصاف جمیلش نتوانند
خلق دو جهان یک سره گردند اگر یار
سر رشته ی کارم شده از کف، مددی کن
ای در کف فیاض تو سر رشته ی هر کار
دیوان «محیط» از شرف منقبت شاه
شد حرز تن و جان و دل و دیده ی احرار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به استقبال ظهور یک شخصیت بزرگ و محبوب میپردازد که به عنوان "جانان" معرفی شده و مژده دیدار او را میدهد. شاعر خوانندگان را به شادی و خوشحالی دعوت میکند و از زیباییهای جانان، همچون چهره و جلوهی او، سخن میگوید. همچنین بر اهمیت عشق و محبت بیحد به معشوق تأکید میشود و نسبت به محدودیتها و موانع عشق هشدار میدهد.
شاعر به ویژگیهای خاصی که این شخص دارد، اشاره میکند و او را نشانهای از رستاخیز و بهار حقیقی میداند. در پایان، از معانی عمیق و نورانی او و تأثیراتش بر جهان سخن به میان میآید و بر این نکته تأکید میشود که او برتر از همه و راهنمایی برای بشریت است. این شعر به طور کلی نماد عشق، انتظار و ظهور یک مهدی موعود و توجه به ارزشهای معنوی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای کسانی که منتظرید، بشارت شما! زمان دیدار فرا رسیده است. بر بامها بیایید، چون ماه اکنون نمایان شده است.
هوش مصنوعی: از خانه بیرون بیایید چون محبوب از راه رسیده است. جان خود را پیشکش کنید زیرا چیزی باارزشتر از جانتان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: آن معشوق پنهانی که در عالم غیب بود، به طور ناگهانی و با پردههای رمز و راز وارد مهمانی شد و از آنجا به بازار آمد.
هوش مصنوعی: او دوباره برگشت و با زیبایی و جلوهگریاش، کلبهی ما را به چمنی پر از حسد از گلزار تبدیل کرد.
هوش مصنوعی: لبهای شیرین و دل پُر شور او باعث شده است که جهان پر از خوشی و لذت باشد، به گونهای که همه جا سرشار از شکر و لطف است.
هوش مصنوعی: نسیمی خوش و دلپذیر از موهای مشکین معشوق وزیدن گرفته است، گویی که قافلهای از مشک به اینجا رسیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که باد از کنار چین موهای او میگذرد، هوای اطراف معطر میشود، انگار که عطار در حال پخش عطر است.
هوش مصنوعی: ای شیخ، مرا از عشق به نیکان منع نکن، زیرا اگر مرا از این عشق بازداری، تنها اشتیاق و دلبستگیام افزایش مییابد و بیشتر بر آن اصرار میورزم.
هوش مصنوعی: از تسبیح و دستار نمیتوان به هدف یا مقصود مورد نظر رسید، بلکه باید موهای معشوق را در دست گرفت.
هوش مصنوعی: با ما از سجاده و دستار (لباس روحانی) خود صحبت نکن، بلکه به شیوهای رندانه از زلف و چهره معشوق بگو.
هوش مصنوعی: عید فرخندهای است، ای دلبر! برای خوشحالی دوستانت با لبخند خوشایندت، در را به روی شادی و شیرینی باز کن.
هوش مصنوعی: در دنیای زیباییها، هیچ گلی خالی از خار وجود ندارد جز چهره زیبا و دلنشین تو که همچون گلی بیخار است.
هوش مصنوعی: اگر ماه صورتش زیبا باشد، تو که قد بلندی و خوشنما هستی هم مانند سرو درشت و زیبا میدرخشی و خود را به مانند ماه زیبا کردهای.
هوش مصنوعی: شما با شراب خوش رنگ و حالت مستی خود، دل ما را شاد میکنید و ما نیز هم عاشق شراب هستیم و هم شیفته حال مستی.
هوش مصنوعی: روی تو مانند گلی تازه است و باغ تو زیباست. من نیز هم به گل و هم به باغ عشق میورزم.
هوش مصنوعی: هر سال بهار زیبا و دلنشین است، اما امسال بهار از سالهای گذشته زیباتر و با طراوتتر است.
هوش مصنوعی: این روز عید است و زادروز مسعود، پادشاهی که نامش مشابه نام احمد مختار، پیامبر گرامی است.
هوش مصنوعی: حکایت از این دارد که رهبر و امام بزرگ دین، که وعدهاش داده شده است، بر تمامی موجودات و دنیا حاکم است و به عنوان راهنمای اصلی این قافله، هدایت میکند.
هوش مصنوعی: هم خداوند هم راهنمایی کننده و هم جلوگیری کننده است. او هم صاحب اقتدار است و هم دانش و هم عمل کنندهای که مختار هم میباشد.
هوش مصنوعی: به خاطر حضور و آمدن او، زمین آرام گرفته و آسمان در حال چرخش شده است.
هوش مصنوعی: آن خورشید ولایت که نورش باعث روشنی و گرمی است، در شب نیمه ماه شعبان درخشان و نمایان شده است.
هوش مصنوعی: در طول جهان، تجلی او مانند زیباییاش باعث شد که همه جا، از نور چهرهاش روشن شود و انوار تابیده در سمتهای مختلف مشاهده گردد.
هوش مصنوعی: زیبایی و جلوههای او در هر جایی به وضوح دیده میشود و با نور و درخشندگیاش، همه مردم از وجودش آگاه شدهاند.
هوش مصنوعی: همه به زیبایی و جذابیت او توجه کردند و به خاطر روی خوبش، دل به خوبیهای او سپردند و همه به این مسئله اعتراف کردند.
هوش مصنوعی: پدرش از عرب است و مادرش از عجمی، او افتخار عرب و منبع ثروت عجم، نمونهی نیکان است.
هوش مصنوعی: او راهنمای مردم و نمایانگر حقیقت است، مهدی موعود، آن امام غایبی که در انتظارش هستیم و به رازها آگاه است.
هوش مصنوعی: زمانی که جان در بدن و عقل در سر وجود دارد، نور چشم به وضوح آشکار است و از دید پنهان است.
هوش مصنوعی: هیچ موجودی نمیتواند تمام صفات زیبای او را توصیف کند، حتی اگر تمام مردم جهان تلاش کنند.
هوش مصنوعی: زندگیام از دستم خارج شده، ای منبع بخشش، به من کمک کن تا دوباره کنترل کارهایم را به دست آورم.
هوش مصنوعی: دیوان محیط به واسطه مقام و فضیلت شاه، محافظتی برای بدن، روح، دل و چشم آزادگان شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی
همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار
امروز به اقبال تو، ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار
درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد
[...]
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
[...]
ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
[...]
این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار
همواره سیه سرش ببرند از ایراک
هم صورت مار است و ببرند سر مار
تا سرش نبری نکند قصد برفتن
[...]
هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بیخار
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.