... ون خرم از ریش بلندی که تو داری
گر گوش کنم پهن به پندی که تو داری
با طره وخالت که زند پنجه که سرهاست
در گردن از این گرز و کمندی که تو داری
از بند مسلم برهائی همه آزاد
آزادی ما بسته به بندی که تو داری
بارند هری تا مصر عناب ز بادام
از حسرت آن پسته و قندی که تو داری
پس پس خزر از سردی خالت دل گرمم
آتش بگریزد ز سپندی که تو داری
ما را نپسندی و پسندی همه آفاق
آه از دل ... پسندی که تو داری
تا بنده ... خودی ترک خدا گوی
خود نشنوی این بوی به گندی که تو داری
شیرین عجم ار تاخت به گلگون عرب انداز
آفاق بتازی به سمندی که تو داری
سردار چه دیبا و چه سندان گه پیکار
با آتش سوزنده پرندی که تو داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دام ره خلقی شده، بندی که تو داری
افتاده همه کس، به کمندی که تو داری
ای زلف گره گیر، رهایی زتو ما را
مشکل شده از حلقه و بندی که تو داری
بالای خوش سرو، بر افروخته قامت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.