هرچه آید بسر ما همه از دوری تو است
بانگ رسوائی من نیز ز مستوری تو است
این خماری که مرا بر سر سودا زده است
نشئه غمزۀ آن نرگس مخموری تو است
عاشق سیب ز نخ را نبود درمانی
ور بود بادۀ رمانی انگوری تو است
بلبل نطق مرا تا بدم نفخۀ صور
هوس زمزمه بر شاخ گل سوری تو است
رنج رنجور ترا گنج محبت ز پی است
نه عجب گر دل من عاشق رنجوری تو است
رو مگردان ز من تیره دل ای چشمۀ نور
که مرا روشنی دل ز رخ نوری تو است
مفتقر ما همه آلایش پیدا و نهان
طالب مرحمت معنوی و صوری تو است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.