گنجور

 
غروی اصفهانی

ای مرهم سینۀ خستۀ ما

وی مونس قلب شکستۀ ما

ما بلبل شورانگیز توایم

ای تازه گل نو رستۀ ما

در نغمه گری دستان تواند

در گلشن وحدت دستۀ ما

پیوسته بود با نفخۀ صور

این زمزمۀ پیوستۀ ما

برخاسته تا افق گردون

فریاد ز بخت نشستۀ ما

کی حلقه شود در گردن یار

این دست بگردن بستۀ ما

از مفتقر این غوغا چه عجب

وز این غزل برجستۀ ما

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode