ز عشوه بس که مرا بیقرار خود کردی
خجل شدیّ و مرا شرمسار خود کردی
درآمدن مگر امروز با رقیبانی؟
که وعدهام به سر رهگذر خود کردی
ز حیله تو فزون بود ناامیدی من
مرا ز سادگی امیدوار خود کردی
رقیب را که به کوی تو دیر میآید
ز التفات مگر شرمسار خود کردی
ببین رقیب، تفاوت میانه من و خویش
که خواریام سبب اعتبار خود کردی
هوای بزم که داری، که بازم از وعده
اسیر سلسله انتظار خود کردی؟
چه شد که میگذری وحشیانه از میلی
مگر به تازه کسی را شکار خود کردی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.