گنجور

 
میلی

خواست گوید سخنی، دید زمانی در پی

تا ببیند که نباشد نگرانی در پی

شوق بنگر، که به پیش آیمت آنگه که بود

برسر راه تو خلقیّ و جهانی در پی

آن شکارم که به حسرت روم و روی امید

دارم از آرزوی سخت کمانی در پی

ناامیدی ز نگاه تو برآنم دارد

که سراسیمه کنم روی گمانی در پی

بس که شبها به خیال تو نشستم بیدار

داشت بیخوابی من، چشم جهانی در پی

میلی و دفتر سودای تو، هرچند که نیست

صفحه تیغ ترا حرف امانی در پی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode