گنجور

 
میلی

خیال آشنایی چون کند بیگانه خوی من؟

که صد جا بنگرد تا یک نظر بیند به سوی من

ز من در پیش دشمن بس که روی از ناز می‌تابی

به هرجا می‌نشینم، می‌نشیند رو‌به‌روی من

ز بس بی‌اعتبارم،‌ گر فرستم قاصدی سویش

نیارد بر زبان از شرمساری گفت‌وگوی من

به پیش غیر، دایم می‌نشینم بر سر راهش

که ذوقش بیشتر باشد، اگر بیند به سوی من

همان بهتر که چون میلی مرا ناکام بگذاری

که وصلت برنیاید با دل پر آرزوی من