گنجور

 
میلی

ز اظهار نیازم برفروزد، از عتاب است این

ولی از غایت امید گویم کز حجاب است این

نیامد گر به یادت انتظار آرزومندی

دمی ننشسته پیش ما، چه آغاز شتاب است این

من دیوانه هنگام سلام از غایت حیرت

ز دشنام تو خرسندم،‌ که پندارم جواب است این

کمال ناامیدیها ببین کز وعده مستی

خوشم، با آنکه می‌دانم ز تاثیر شراب است این

اگر ناخوانده می‌آیم به بزمت، رو متاب از من

تو هم دانسته باشی کز کمال اضطراب است این

دهد کیفیت می،‌ گفته میلی بحمداللّه

که در بزم بهشت آیین شاه کامیاب است این

سپهر قدر، ابراهیم دریادل که ماه نو

چنان افتاده درپایش که پنداری رکاب است این