گنجور

 
میلی

ز من در شکوه آن شوخ بلا بوده‌ست، دانستم

رقیبان را سر جنگ از کجا بوده‌ست، دانستم

به مجلس صحبت او با رقیبان گرم بود امشب

به ایشان پیش ازین هم آشنا بوده‌ست، دانستم

در آغاز محبّت چند روزی کز وی آسودم

فریبش مانع جور و جفا بوده‌ست، دانستم

رقیبان در تماشا بوده‌اند از دور و من غافل

تغافلهای امروز از کجا بوده‌ست، دانستم

نشد تغییر در اطوار آن غیر آشنا پیدا

قبول التماسم از حیا بوده‌ست، دانستم

رقیبان حیله‌گر، او ساده دل، من تهمت آلوده

زمن بیگانه تا غایت چرا بوده‌ست، دانستم

به مجلس بازآمد یار بعد از رفتن میلی

ازآن رفتن چه او را مدّعا بوده‌ست، دانستم