گنجور

 
میلی

آتش به دل افروختن من شده نزدیک

وز پهلوی دل، سوختن من شده نزدیک

در دل، پی افروختن آتش حسرت

خار ستم اندوختن من شده نزدیک

جمعند به نزدیک تو اغیار و زغیرت

با دوری‌ات آموختن من شده نزدیک

از گرمی شوقت که دمادم شود افزون

چون شعله برافروختن من شده نزدیک

چاک دل میلی که زتیغ ستم اوست

با تیر دعا دوختن من شده نزدیک