گنجور

 
میلی

ز بس کان سست پیمان در حق من بدگمان باشد

عجب دانم که دیگر در مقام امتحان باشد

دل خود را به کینم داده آن نامهربان عادت

به آن غایت که بعد از آشتی هم سرگران باشد

مرا در بزم سازد هر زمان از وعده‌ای خوشدل

ولی چون بنگری، روی سخن با دیگران باشد

درین بی‌اعتباریها، به این مقدار خرسندم

که در بزم رقیبان رفتنش، از من نهان باشد

ز کویت گر سفر کردم، مرنج از من که چون میلی

تمنّایم همان، شوقم همان، عشقم همان باشد