دل به جان شب همه شب ز آه و فغانم دارد
این سیه روز ندانم چه به جانم دارد
عشق پنهان کنم و هر که به سویم نگرد
دل تپد، کاین خبر از سوز نهانم دارد
این چنین پرده برانداز که او را دیدم
عنقریب است که رسوای جهانم دارد
تا نیاید به زبان، آنچه به دل دارم ازو
چشم افسونگر او بسته زبانم دارد
من دلخسته که لب تشنه شمشیر توام
گر همه آب حیات است، زیانم دارد
بس که بیتابیام از عشق خود افزون بیند
تهمت آلود به عشق دگرانم دارد
همچو میلی کندم شهره تقاضای جنون
عشق هرچند که بی نام و نشانم دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.