شمارهٔ ۷ - همی بلرزم بر خویشتن چو شاخک بید
کدام رنج که آن مر مرا نگشت نصیب
کدام غم که بدان مر مرا نبود نوید
اگر غم دل من جمله عمر می بودی
به گیتی اندر بیشک بماندمی جاوید
همی بپیچم از رنج دل چو شوشهٔ زر
همی بلرزم بر خویشتن چو شاخک بید
امید نیست مرا کز کسی امید بود
امید منقطع و منفطع امید امید
نگر چگونه بود حال من که در شب و روز
چرا غم از مهتاب است و آتش از خورشید
سپید گشت به من روی روزگار و کنون
همی سیاه کند روزگارم اینت سپید!
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...