هوش مصنوعی: این ابیات اشاره به شعلهور بودن احساسات و وجود انسانی دارند و دنیا را به عنوان یک آتشکده توصیف میکنند. همچنین به ارثی که از نیاکان داریم و تأثیر آن بر زندگی امروز اشاره میکنند، به طوری که آنچه داریم از خاک و فرهنگ برادران و نیاکان ما نشأت میگیرد.
شکوفه پناهی در ۹ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۵ نوشته:
در تکمیل کلام جناب کیخا باید عرض کنم تعدادی از رباعیات از جمله همین رباعی ، نگاه صریح و مستقیمی به رباعیات خیام دارد . ورای تشابه نگاه و تفکر ، واژگان هم بسیار بسیار شبیه اند . مثلا بیت اول این مصرع را به ذهن متبادر میکند : دوزخ شرری ز رنج بیهوده ماست ... یا بیت دوم نشانی مفهومی از بیت دوم این رباعی دارد: این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / در بند سر زلف نگاری بوده است این دسته که در گردن او می بینی / دستی است که بر گردن یاری بوده است یا مثلا این بیت : این سبزه که امروز تماشاگه توست / فردا همه از خاک تو برخواهد رست همه ی اینها برگرفته از فلسفه ی خیامی است . نوعی مسخ . ابیات اصلا قدرت نگاریده های خیام را ندارند و به شدت تاثیر از آنها در شعر بالا مشاهده میشود .
حمید حسینی h۶۰۲۵@yahoo.com در ۸ سال و ۱۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۰ نوشته:
اشعار ایشان خیلی به اشعار خیام نزدیک است و خواننده اگر سراینده شعر را نداند گمان به خیام میبرد. (من ادیب نیستم، مکانیک هستم، به این دلیل ممکن است نظرم سطحی و عامیانه باشد) لذت بردم روح هر دو شاعر شاد باشد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این ابیات اشاره به شعلهور بودن احساسات و وجود انسانی دارند و دنیا را به عنوان یک آتشکده توصیف میکنند. همچنین به ارثی که از نیاکان داریم و تأثیر آن بر زندگی امروز اشاره میکنند، به طوری که آنچه داریم از خاک و فرهنگ برادران و نیاکان ما نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: روزها و شبها مانند آتشکدهای هستند که از دل و وجود ما شعله ورند؛ دنیای قدیم نیز از عمق و ریشهٔ ما به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: اکنون مانند کوزهای آب بنوشیم که از خاک برادران گذشتهامان به وجود آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایام چو آتشکده در سینه ماست
عالم همه در فسانه از کینه ماست
اینک بمثل چو کوزه آبخوریم
از خاک برادران پیشینه ماست
سودای تو آشنای دیرینهٔ ماست
دیر است که عوعو تو در سینهٔ ماست
چندانک همی بنگرم از سال به سال
عشق تو همان اَحمَد پارینهٔ ماست
رخسار تو آئینه دیرینه ماست
ما شاهد و دیدار تو آئینه ماست
آن جامه شاهی که باطلس ندهیم
در صومعه آن خرقه پشمینه ماست
اسرار غم عشق بگنجینه ماست
دردانه غم در صدف سینه ماست
با هر که در آمیختم از من بگریخت
جز غم که حریف و یار دیرینه ماست
با آنکه همیشه یار در کینه ماست
ز آن روی نتابیم که آئینه ماست
هرگز نرود خیال آن سرو سهی
زین شکل صنوبری که در سینه ماست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.