هوش مصنوعی: در این شعر، قصاب با شگفتی به یک دنبه (چربی گوسفند) که از پوست جدا کرده است، نگاه میکند و از زیباییاش تعریف میکند. در این حین، شاعر به حرص و طمع او میاندیشد و میبیند که با وجود داشتن دنبههای زیاد، هنوز هم نسبت به آن اشتها دارد. این موضوع نوعی نقد به مسأله طمع و حرص انسانهاست.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، قصاب با شگفتی به یک دنبه (چربی گوسفند) که از پوست جدا کرده است، نگاه میکند و از زیباییاش تعریف میکند. در این حین، شاعر به حرص و طمع او میاندیشد و میبیند که با وجود داشتن دنبههای زیاد، هنوز هم نسبت به آن اشتها دارد. این موضوع نوعی نقد به مسأله طمع و حرص انسانهاست.
هوش مصنوعی: قصاب یک تکه چربی را از پوست بیرون آورد و در دست گرفت و گفت: چه چیز زیبا و خوشمزهای است!
هوش مصنوعی: به خودم گفتم که با وجود این همه محبت و جذابیت که دارد، دوست هنوز هم حرص و طمع را کنار نگذاشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشکفته گلیست بر رخ فرخ دوست
نی نی گل نیست آن رخ فرخ اوست
همچون گل سرخ پوست آن برگ نکوست
هرگز دیدی که سرخ گل دارد پوست
ایزد که جهان به قبضهٔ قدرت اوست
دادست ترا دو چیز کان هر دو نکوست
هم سیرت آنکه دوست داری کس را
هم صورت آنکه کس ترا دارد دوست
گر درد دهد به ما و گر راحت دوست
ا ز دوست هر آن چیز که آید نیکوست
ما را نبود نظر به خوبی و بدی
مقصود رضای او و خشنودی اوست
آن کس که ز بهر او مرا غم نیکوست
با دشمن من همی زید در یک پوست
گر دشمن بنده را همی دارد دوست
بدبختی بنده دان ، نه بد عهدی دوست
تا کی باشم صبور در محنت دوست
کارام دل و جان من از دیدن اوست
گر زین دوستی ترا بدراند پوست
از دوست همیشه دور بودن نه نکوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.