از رسول بزرگ، واعظ شهر
گفت روزی حکایتی خندان
که به روز قیام حی قدیم
چون دهد امتزاج چار ارکان
هر چه از کافر و مسلمان هست
جمع گردند با تن عریان
میکند جبرئیل از مخلوق
ردههایی جدا ز پیر و جوان
هرچه پیر است سوی نار برد
هرچه باشد جوان برد به جنان
پیره زالی کریه و بد منظر
گفت با واعظ ای خجستهبیان
این حدیثی که نقل فرمودی
ز آن رسول بزرگ هر دو جهان
شامل حال ما اگر باشد
تیز بر ریش مردم نادان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، واعظی از رسول بزرگ حکایتی خندان نقل میکند که درباره روز قیامت و جدایی انسانها بر اساس ایمان و کفر است. در آن روز، جبرئیل مخلوقات را به دو دسته تقسیم میکند: پیران به سوی آتش و جوانان به سوی بهشت میروند. یک پیر زالی که ظاهری ناپسند دارد، از واعظ میپرسد که آیا این حدیث شامل حال او نیز هست و به نوعی اعتراض میکند که سخنان واعظ تند و انتقادی هستند.
هوش مصنوعی: روزی واعظ شهر، که پیامبر بزرگ را معرفی میکند، داستانی را تعریف کرد که باعث خنده و شادی مردم شد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هنگامی که موجودات با چهار عنصر یعنی خاک، آب، آتش و هوا ترکیب شوند و به وجود آیند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر گونه تفاوتی که بین کافر و مسلمان وجود دارد، در روزی خاص و در مواجهه با واقعیتهای انسانی، همه آنها به یک شکل و در یک حالت برابر قرار میگیرند، حتی بدون هیچ پوششی. اشاره به این دارد که در نهایت همه آدمها برابرند و نمیتوان تفاوتهای مذهبی یا اعتقادی را در محاکمات انسانی نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: جبرئیل افراد را به دستههای مختلف تقسیم میکند، از پیر و جوان، به طوری که آنها را از هم جدا میسازد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که قدیمی و کهنه باشد به آتش دوزخ میرسد و هرچه جوان و نو باشد به بهشت میرود.
هوش مصنوعی: یک پیر مرد زال و بد قیافه به واعظی که خوب صحبت میکرد گفت.
هوش مصنوعی: این گفتاری که از آن پیامبر بزرگ دو جهان نقل کردی، بسیار ارزشمند است.
هوش مصنوعی: اگر حال ما خوب باشد، پس عیبجویی از نادانها کار عاقلانهای نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد کن: زیرت اندرون تن شوی
تو برو خوار خوابنیده، ستان
جعد مویانت جعد کنده همی
ببریده برون تو پستان
پیر فرتوت گشته بودم سخت
[...]
آمد ای شاه دوش ناگاهان
فیلسوفی به نزد من مهمان
پاک چون رای تو ز دوده سخن
تیز چون تیغ تو گشاده زبان
گفت با من زهر دری و شنید
[...]
جاودان شاد باد شاه جهان
دولت او قوی وبخت جوان
تندرستیش باد و روزبهی
کامکاری و قدرت و امکان
همچو دلها بدوفروخته باد
[...]
امهات و نبات با حیوان
بیخ و شاخند و بارشان انسان
بار مانند تخم خویش بود
سر بیابی چو یافتی پایان
چون سخنگوی بود آخر کار
[...]
ای ببالا بلای آزادان
آرزوی دلی و رنج روان
تنم از عشق تو نوان و نزار
دلم از رنج تو نژند و نوان
آرزوی جوان و پیری تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.