شمس مغربی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶ آن کس که بدو میشنوم میگویم وانکس که بدو هرطرفی میپویم هم اوست زمن که هر زمان میگوید پیدا و نهان که او من و من اویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
وصف لب رنگین تو از دل جویم
در آرزوی زلف تو سنبل بویم
تا پر خون شد ز دیده چون گل رویم
وصف تو همه روز به بلبل گویم
ای گوی زَنَخ سخن ز کویت گویم
وی موی میان ز عشق مویت مویم
گر آب شوم گذر به جویت جویم
ور سر و شوم به پیش رویت رویم
زرد است ز عشق خاکبیزی رویم
وین نادره به هر کسی چون گویم
این طرفه که خاکبیز زر جوید و من
…در کف و … را میجویم
دل دل طلبید از پی ره دلجویم
بدرود کنان کرد گذر در کویم
گفتم که ز راه راه و دل دل کم کن
بنگر که من آه آه و دل دل گویم
سبحان الله بعهد تو آن گویم
کز طلعت تو نبود خالی کویم
زین پیش جهان به روی من می دیدی
و اکنون چه شدت که می نبینی رویم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.