بیرون دوید باز ز خلوتگه وجود
خود را بشکل و وضع جهانی بخود نمود
اسرار خویش را به هزاران زبان بگفت
گفتار خویش را بهمه گوشها شنود
در ما نگاه کرد هزاران هزار یافت
در خود نگاه کرد بغیر از یکی نبود
در هرکه بنگرد همه عین خود بدید
چون جمله را برنگ خود آورد در وجود
یک نکته گفت یار، ولیکن بسی شنید
یکدانه کشت دست، ولیکن بسی درود
خود را بسی نمود بخود یار و جلوه کرد
لیکن نبود هیچ نمودی جز این نمود
از دستی هستی همه عالم خلاص یافت
تا یار بر جهان در گنج نهان گشود
کس در جهان نماند کزو مایه نبرد
آنمایه بود یا نه اصل زیان و سود
با آنکه شد غنی همه عالم ز گنج او
یکجو ازو نه کاست نه یکجو دراو فزود
چون مغربی هرآنکه بدان گنج راه یافت
بگشود بر جهان کف و گنج عطا نمود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تجربیات عرفانی و درونی شاعر میپردازد. شاعر از خلوت به دنیای بیرون میزند و خود را در شکل و وضع وجود مییابد. او اسرار وجودیاش را به زبانهای مختلف بیان میکند و در دیگران، خود را مشاهده میکند. همه موجودات را به رنگ و شکل خود میبیند و در این میان، یاری که وجود دارد، تنها به خودی خود بر میگردد. اقدام به شناخت دنیای بیرون و درون، به غنای همه عالم از گنجی درونی منتهی میشود. این گنج به همه عطا میشود و هیچ کس از آن بیبهره نمیماند. شاعر در پایان اشاره میکند که این ثروت وجود، نداشتن و داشتن را بیمعنا میکند و در حقیقت، پیوستگی همه موجودات به یکدیگر را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: از درون آرام و خلوت خود بیرون آمد و وجودش را در قالب و شکل یک جهانی به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: او رازهای خود را با هزار زبان بیان کرد و سخنانش را همه جا شنیدند.
هوش مصنوعی: وقتی دیگری به ما نگاه میکند، هزاران ویژگی و نکته را در ما میبیند، اما اگر به درون خودمان نگاه کنیم، تنها یک حقیقت و واقعیت وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی را که نگاه کند، در او فقط خود را میبیند، زیرا همه چیز را به رنگ و شکل خود در وجود دیگران مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: دوستی نکتهای را بیان کرد، اما من از آن بسیار شنیدم. تنها یک دانه کاشته شد، اما در نهایت محصول و برکت زیادی به دست آمد.
هوش مصنوعی: او خود را به خوبی آراست و به صورت یاری برای خود جلوهگر شد، اما هیچ نمایشی جز همین ظاهر وجود نداشت.
هوش مصنوعی: از دست قدرت وجودی تو، تمام جهان رهایی یافته است؛ تا اینکه یار، گنجی پنهان را برای بشر آشکار کرد.
هوش مصنوعی: هیچکس در جهان باقی نمانده است که از او اطلاعی دربارهی اصل و منشأ زیان و سود او وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: اگرچه جهان از گنج او غنی و پر شده است، اما هیچ چیزی از او کم نشده و هیچ چیزی نیز به او اضافه نگردیده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به گنجی که در مغرب وجود دارد، دست پیدا کند، به دنیا برکت و نعمت میبخشد و از آن گنج برای دیگران میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاخی برآمد از بر شاخ درخت تود
تاخی ز مشک و شاخ ز عنبر درخت عود
گر فرخی بمرد، چرا عنصری نمرد؟
پیری بماند دیر و جوانی برفت زود
فرزانهای برفت و ز رفتنْش هر زیان
دیوانهای بماند و ز ماندنْش هیچ سود
ای آنکه از خصال تو قدر هدی فزود
بادا ستوده ، هر که خصال ترا ستود
طاعت ترا سزد ، بجهان در ، که چون تویی
زین پس نبود خواهد وزین پیش هم نبود
در دور هشت چرخ ز ترکیب چار طبع
[...]
گفتم ترا مدیح دریغا مدیح من
خود کردهام ندارد باکرد خویش سود
چون احتلام بود مرا مدح گفتنت
بیدار گشتم آب نه درجای خویش بود
رُهبان دَیْر را سببِ عاشقی چه بود؟
کاو روی راز دیر به خَلقان نمینمود
از نیستی دو دیده به کس مینکرد باز
وز راستی روانِ خلایق همیربود
چون در فتاد در محنِ عشق زان سپس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.