گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شمس مغربی

ایدل اینجا کوی جانان است از جان دم مزن

از دل و جان جهان در پیش جانان دم مزن

گر تو مرد درد اویی هیچ از درمان مگو

درد او را به ز درمان دان ز درمان دم مزن

کفر ایمان را به اهل کفر و ایمان واگذار

باش مستغرق درو از کفر و ایمان دم مزن

لب بدوز از گفتگو چون نیست وقت گفتگوی

جای حیران است در وی باش حیران دم مزن

چون یقین آید رها کن قصه شک و گمان

چون عیان بنمود رخ دیگر ز برهان دم مزن

قصه کوران به پیش بینا مگوی

بیش ازین در پیش بینایان ز کوران دم مزن

علم بیدینان رها کن جهل حکمت را مجوی

از خیالات و ظنون اهل یونان دم مزن

آب حیوان را گر انسانی بحیوانی کن رها

پیش دریای حیات از آب حیوان دم مزن

وصل و هجران نیست الّا وصف خاص عاشقان

مغربی گر عارفی از وصل و هجران دم مزن