شمارهٔ ۱۴۵
قطره ائی از قعر دریا دم مزن
ذرهئی از مهر والا دم مزن
مرد امروزی هم از امروز گوی
از پری و دی و فردا دم مزن
چون نمیدانی زمین و آسمان
بیش ازین از زیر و بالا دم مزن
چون اصول طبع موسیقیت نیست
از تنا و ناو تاتا دم مزن
درگذر از نفی و اثبات ای پسر
هیچ از الّا و از لا دم مزن
گر بگویندت که جانرا کن فدا
رو فدا کن جان، خود را دم مزن
تا نمیدانی من و مارا که کیست
باش خاموش از من و ما دم مزن
همچو آدم علم اسما را زحق
تا نگیری هیچ ز اسما دم مزن
آنکه عین جمله اشیا گشته است
مغربی را گفت ز اشیا دممزن
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...