دیده وام گشته از تو برویت نگرم
زانکه شایسته دیدار تو نبود نظرم
چون ترا هر نفسی جلوه بجنسی دگر است
هر نفس زان نگران در تو بچشمی دگرم
توئی از منظر چشمم نگران بر رخ خویش
که توئی مردمک دیده و نور بصرم
هرکه بیرسم و اثر گشت برویش پی برد
من بیرسم و اثر ناشده پی مینبرم
تا زمن هست اثر، از تو نیابم اثری
کاشکی در دو جهان هیچ نبودی اثرم
نتوان برسر کوی تو کردن پرواز
تا ز اقبال تو حاصل نبود بال و پرم
بوی جانبخش تو همراه نسیم سحر است
زان سبب مرده انفاس نسیم سحرم
یار هنگام سحر بر دل ما کرد گذر
گفت چون جلوه کنان بر دل تو میگذرم
مغربی آینه دل ز غبار دو جهان
پاک بزدادی که پیوسته در او مینگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به توصیف حالتی میپردازد که از دیدن معشوق، دچار حیرت و واماندگی میشود. او بیان میکند که هر لحظه که به معشوق نگاه میکند، جلوهای تازه و زیبا از او میبیند. عشق به معشوق برای شاعر همچون نوری است که به چشم او شعور و بینایی میبخشد. شاعر با اندوهی عمیق اشاره میکند که بدون محبت معشوق، زندگیاش بیمعنا و خالی است، و آرزو میکند که اثر و اثری از خود نداشته باشد تا در عشق او غرق شود. همچنین، او از بوی معشوق که همچون نسیم سحرآمیز است، یاد میکند و این حس را توصیف میکند که حضور معشوق بر دل او تأثیری عمیق دارد. در نهایت، شاعر به پاکی دل و نگاه به زیباییهای معشوق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: چشمانم گرفتار زیبایی تو شده و به تو خیره ماندهام، چون به راستی به دیدار تو شایسته نبودم.
هوش مصنوعی: هر لحظه که تو را میبینم، جلوه و شکلی تازه و متفاوت داری. به همین خاطر، هر بار وقتی به تو نگاه میکنم، طعم و احساسی جدید از عشق را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: تو از دید چشمانم به خودت نگران هستی، زیرا تو لکهی نور و روشنایی چشمان من هستی.
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون نشانه و علامت شود، به او پی میبرند. اما من که هنوز نشانهای پیدا نکردم، نمیتوانم او را بشناسم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من وجود دارم، از تو نشانهای نمیبینم. کاش در این دو جهان، هیچ نشانی از من نبود.
هوش مصنوعی: نمیتوانم در کوی تو پرواز کنم، چرا که تا زمانی که اقبال تو به من نرسد، بال و پر من نخواهد بود.
هوش مصنوعی: عطر دلربای تو با نسیم صبحگاهی میآید، به همین دلیل نفسهای صبحگاه، جان تازهای را به مردگان میبخشد.
هوش مصنوعی: محبوب در صبح زود با ناز و زیبایی بر دل ما گذشت و گفت: وقتی که با زیبایی از کنار تو میگذرم، چه حسی را در دل تو به وجود میآورم.
هوش مصنوعی: آینه دل را از آلودگیهای دو جهان پاک کردم، به طوری که همیشه در آن نگاه میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم
خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم
تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد
از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم
دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست
[...]
من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم
که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم
بزبان با سخن او سخن مه نبرم
بر لب او که همی گوید شهد و شکرم
تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم
[...]
میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم
که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم
همچو روی تو همه کار من آراسته بود
وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم
تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد
[...]
ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم
همه بر شارع اقبال بود رهگذرم
مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد
کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم
چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای
[...]
عمری است که در راه تو پای است سرم
خاک قدمت بدیدگان میسپرم
زان روی کنون آینه روی توم
از دیده تو بروی تو مینگرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.