روی چو آفتاب و مه داری
زلف و خال چو شب سیه داری
می بری صد هزار دل هر دم
چه شود گر یکی نگهداری
چون تو سلطان کشور حسنی
همه آفاق را سپه داری
در زنخدان خویش ای دلبر
یوسف روح را بچه داری
وحده لا شریک له گفتی
جمله ذرات را کوه داری
پیش عشقت که کبریای دل است
کوهی خسته را چو که داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.