تا به سریر عرب آن جسم نشست
رعب عرب بر همه عالم نشست
فتنهٔ چشم آمده زان سو مدام
تیغ زبان خفته میان نیام
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
تا به سریر عرب آن جسم نشست
رعب عرب بر همه عالم نشست
فتنهٔ چشم آمده زان سو مدام
تیغ زبان خفته میان نیام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سابقه سالار جهان قدم
مرسله پیوند گلوی قلم
ای دل صافی دم ثابت قدم
جئت لکی تنذر خیر الامم
سر ننهی جز به اشارات دل
بر ورق عشق ازل چون قلم
از طرب باد تو و داد تو
[...]
یارب از آیین صواب خودم
هم تو بیاموز جواب خودم
بو که ز نزهت گه درالسلام
بوی علیکی رسد و السلام
خاک در یار هوائی شدم
جز در او نیست در دیگرم
کثرت اسمای او اندر عدم
از صفاتش نقش می بندد قلم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.