داد من آن بت طراز نداد
پاسخی نیز دلنواز نداد
خواب ما را ببست و باز نکرد
دل ما را ببرد و باز نداد
به کرشمه ندید سوی کسی
که به یک غمزه داد ناز نداد
کرد راجع برات بوسه لبش
عارضش چون خط جواز نداد
پسرا، سرو چون تو نتوان گفت
که کسی دل بدان دراز نداد
بر منت دل نسوخت، گر چه مرا
عشق جز سوز جانگداز نداد
بر منت دل نسوخت، گر چه مرا
عشق جز سوز جانگداز نداد
لذت عیش و کارسازی بخت
از که جویم، چو کار ساز نداد؟
تو چه دانی نیازمندی چیست؟
چون خدایت به کس نیاز نداد
داد خسرو به عشق جان و هنوز
داد مردان پاکباز نداد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کانچنانش ستد که باز نداد
ساز چاره به چاره ساز نداد
گر خدا یار دلنواز نداد
به نوازش مرا نیاز نداد
آن که خوی پلنگ داد مرا
دل و طبع زمانه ساز نداد
دردم افزود روز کوته وصل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.