آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد
بیچاره بلبلی که از آن نخل برخورد
کشت شبت به دست نیاید، وه ای رقیب
جایی که پا گرفت، خدنگ سحر خورد
من بیخود اینچنین ز رخش گشتم، ای حریف
ورنه کسی شراب ز من بیشتر خورد؟
من کیستم که بر در تو پی سپر شوم؟
حاشا که خون من به چنان خاک در خورد
جان شد خراب هم به می اول و هنوز
دیوانه باش تا دو سه روزی دگر خورد
بهرمی مراد فراوان بود حریف
مرد آن بود که تیغ سیاست به سر خورد
ای پاسبان، ز خواب چه پرسی، ز عمر پرس
تا آنکه جاهل است غم خواب و خور خورد
خوش طوطیی ست خسرو مسکین به دام هجر
کز بخت خویش غصه به جای شکر خورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق خود را درباره عشق و جدایی بیان میکند. نخل تشبیه به کسی است که از آب و زندگی محروم شده و بلبلی که به او علاقهمند است، به خاطر این جدایی بیچاره و ناراحت شده است. شاعر به رقیبش میگوید که موفق نخواهد شد و او به عشق خود وفادار خواهد ماند. همچنین اشاره میکند که دنبال خوشیها و لذات دنیا نیست و از خواب و غفلت بیخبر است. در نهایت به غصه و درد جدایی از معشوق میپردازد و میگوید که زندگی بدون عشق، تلختر از آن است که گله کند.
هوش مصنوعی: درخت نخل سرسبز و خرمی که آب جوی را از دل خاک جذب کرده است، برای بلبل بیچارهای که از آن نخل بهرهمند شده، غمی بزرگ به همراه دارد. بلبل از زیبایی و ثمرات آن نخل بهره میبرد، اما همزمان به درد و رنجی نیز دچار میشود.
هوش مصنوعی: اگر شب تو را در کشت و کار به شکست بکشاند، آه ای رقیب! در جایی که پایت را استوار کردی، تیر سحر به دلت فرود آمد.
هوش مصنوعی: چرا بیجهت از زیبایی تو اینگونه شگفتزده و خوشحال شدم، ای دوست؟ البته اگر بخواهم بگویم، کسی به اندازه من از زندگی لذت نبرده است.
هوش مصنوعی: من کی هستم که بخواهم به خاطر تو از خودم دفاع کنم؟ هرگز نمیخواهم خونم ناپاک شود که به چنین زمینی برسد.
هوش مصنوعی: درسته که جانم به خاطر می خراب شده، اما هنوز دیوانهوار ادامه بده و چند روزی دیگر هم از این لذت ببر.
هوش مصنوعی: دوستی که میخواست به هدفهای زیادی برسد، در واقع فردی بود که در بازی سیاست با هوش و زیرکی عمل میکرد.
هوش مصنوعی: ای نگهبان، از خواب چه میپرسی؟ از زندگی بپرس که کسی که بیخبر است، غم خواب و خوراک را میخورد.
هوش مصنوعی: طوطی خوشصدا و زیبا، خسرو مسکینی را نشان میدهد که در چنگال جدایی گرفتار شده است. او به جای اینکه از زندگیاش شکرگزاری کند، تنها غم و اندوهِ بخت خود را تحمل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق تو ای نگار بخروار زر خورد
وانرا که زر بود زوصال تو برخورد
طوطی شکر خورد ز چه رو طوطی لبت
شکر همی فشاند و خون جگر خورد
گفتی که جان همی سپرم هیچ باک نیست
[...]
تو مار صورتی و همیشه شکرخوری
خاقانی است طوطی و دایم جگر خورد
این هم ز بخشش فلک و جود عالم است
کان را که خاک باید خوردن، شکر خورد
تنها ز باغ خود چمن آرا ثمر خورد
آن را که باغ نیست ز صد باغ برخورد
با تشنگی بساز که باریکتر شود
هرچند رشته آب گهر بیشتر خورد
در زیر تیغ حادثه ابرو گشاده باش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.