شبها اسیر دردم و خوابم نمیبرد
وین آب دیده سوزش و تابم نمیبرد
جور زمانه برد ز من هرچه بود، وای
کاین درد عاشقی و شتابم نمیبرد
عمرم به بتپرستی و مستی گذشت، هیچ
خاطر به سوی زهد و ثوابم نمیبرد
گرچه خوش است شربت صافی، ولی چه سود؟
کز سینه تشنگی شرابم نمیبرد
از مسجد، ار چه میشنوم غلغل دعا
از گوش بانگ چنگ و ربایم نمیبرد
دی یار نازنین که دل از دست ما ببرد
میخندد و نمک ز کبابم نمیبرد
امشب درازی شب ظالم مرا بکشت
کاندوه غم ز جان خرابم نمیبرد
من گریه را به حیله نگهداشت میکنم
ورنه کدام روز که آبم نمیبرد؟
ای دل، ز قصه من و از سرگذشت خویش
افسانهای بگوی که خوابم نمیبرد
چون گل درید سینه خسرو نسیم دوست
بوی بهشت هیچ عذابم نمیبرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان درد و رنج خود از عشق و دوری معشوق میپردازد. او شبها خوابش نمیبرد و دردی عمیق در دل دارد که ناشی از عذاب عاشقی است. با وجود تجربه لذتها و خوشیهای زندگی، احساس تنهایی و بیکسی او را رنج میدهد. شاعر از چنگ و موسیقی میشنود اما این صداها نمیتوانند او را از غم و اندوه دور کنند. او به یاد یار نازنینش میافتد که با خندههایش دلی از او برده و شبهای طولانی تیره و ظلمانی را توصیف میکند که به او فشار میآورد. او در سطرهای پایانی نشان میدهد که حتی در میان خوشیها و زیباییهای دنیا، رنج عشق و دلشکستگی از او جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: شبها به خاطر دردی که دارم نمیتوانم بخوابم و این اشکهایی که میریزم باعث سوزش و ناتوانیم میشود.
هوش مصنوعی: زمانه هرچه که داشتم از من گرفته و من تنها به درد عشق و شتاب خود گرفتار ماندهام. وای از این حالت که نمیتوانم از آن برهانم.
هوش مصنوعی: زندگیام صرف پرستش بتها و خوشگذرانی شد و هیچ تمایلی به زهد و پاداشهای معنوی ندارم.
هوش مصنوعی: اگرچه نوشیدنی صاف و خوشمزهای وجود دارد، اما چه فایدهای دارد؟ زیرا تشنگی عمیق من را با آن رفع نمیکند.
هوش مصنوعی: هرچند از مسجد صدای دعای مردم را میشنوم، اما صدای چنگ و سازم را نمیتواند از یاد ببرم.
هوش مصنوعی: دوست عزیز و نازنین که دل ما را ربوده، با خندهاش مشغول است و اصلاً به درد و رنجی که برایم ایجاد کرده توجه نمیکند.
هوش مصنوعی: امشب شب طولانی و دشواری است که درد و غم آن مرا به شدت آزار میدهد و هیچ راهی برای رهایی از این احساس خراب ندارم.
هوش مصنوعی: من گریهام را به نوعی کنترل میکنم، اما حقیقت این است که در هیچ روزی نمیتوانم از احساسات خود فرار کنم و آنها را پنهان کنم.
هوش مصنوعی: ای دل، داستانی از من و زندگیام بگو که باعث میشود نتوانم بخوابم.
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم محبت، سینهی خسرو را میشکافد، بویی مانند بهشت در فضا میپیچد و هیچ نوع عذابی احساس نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.