گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

افسوس ازین حیات که بر باد می‌رود

کآیین ما نه بر روش داد می‌رود

هردم ز من که پیروی دیو می‌کنم

بر آسمان فرشته به فریاد می‌رود

وه کاین دل خراب عمارت کجا شود؟

سیل منش چنین که ز بنیاد می‌رود

زاهد به پند دادن و بیچاره مست را

خاطر به سوی لعبت ناشاد می‌رود

گاه خمار صد نیت توبه می‌کنم

چون ساقی آمد آن همه از یاد می‌رود

ای من غلام دولت آن نیک بنده‌ای

کز بندگی نفس بد آزاد می‌رود

ضایع مکن به خنده و بازی به سان گل

این پنج‌روزه عمر که بر باد می‌رود

ای نفس، پند گیر که اختر به گردش است

ای مرغ، هوش دار که صیاد می‌رود

آهسته نِهْ به روی زمین پای، کآدمی

بر روی شاهدان پریزاد می‌رود

زخم زبان خسرو اثر کی کند ترا؟

نی، خود سخن به تیشه فرهاد می‌رود

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال خجندی

آن سرو قد نگر که چه آزاد می‌رود

وآن غمگسار بین که چه دلشاد می‌رود

به روی سرو قامت گل‌بوی لاله‌رخ

با قد خوش خرام چو شمشاد می‌رود

بر بام هفت قلعه گردون ز بیدلان

[...]

اهلی شیرازی

عمرم بآه و ناله و فریاد می رود

عمر عزیز من همه بر باد میرود

شیرین نماند و شوری خسرو که ظلم کرد

روز قیامت از دل فرهاد میرود

در هر قدم هزار گرفتار در رهند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
صائب تبریزی

چون غمزه تو بر سر بیداد می‌رود

آسایش از قلمرو ایجاد می‌رود

سرو از چمن برون به دل شاد می‌رود

آزاده هر که می‌زید آزاد می‌رود

دل چیست کز فشار محبت نگردد آب

[...]

فیاض لاهیجی

بلبل ز شیوة تو به فریاد می‌رود

بوی گل از نسیم تو بر باد می‌رود

آواز تیشه مضطرب آید به گوش دل

شیرین مگر به دیدن فرهاد می‌رود!

زین دشت پابرهنه گذشتم چو گردباد

[...]

نیر تبریزی

عمری که بی‌تو ای مه نوشاد می‌رود

سر داده خرمنی است که بر باد می‌رود

دور از کنار یار ز دریای چشم من

رودی‌ست دجلهٔ که به بغداد می‌رود

شیرین به کام‌جویی و پرویز در نشاط

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه