افسوس ازین حیات که بر باد میرود
کآیین ما نه بر روش داد میرود
هردم ز من که پیروی دیو میکنم
بر آسمان فرشته به فریاد میرود
وه کاین دل خراب عمارت کجا شود؟
سیل منش چنین که ز بنیاد میرود
زاهد به پند دادن و بیچاره مست را
خاطر به سوی لعبت ناشاد میرود
گاه خمار صد نیت توبه میکنم
چون ساقی آمد آن همه از یاد میرود
ای من غلام دولت آن نیک بندهای
کز بندگی نفس بد آزاد میرود
ضایع مکن به خنده و بازی به سان گل
این پنجروزه عمر که بر باد میرود
ای نفس، پند گیر که اختر به گردش است
ای مرغ، هوش دار که صیاد میرود
آهسته نِهْ به روی زمین پای، کآدمی
بر روی شاهدان پریزاد میرود
زخم زبان خسرو اثر کی کند ترا؟
نی، خود سخن به تیشه فرهاد میرود