باز آن سوار مست به نخچیر می رود
دستم ز کار و کار ز تدبیر می رود
ای کاشکی که بر دل خونین من رسد
آن تیر او که بر دل نخچیر می رود
او اسپ می دواند و ما کشته می شویم
لشکر هلاک می شود و میر می رود
نقاش چین به قبله محراب ابرویش
از بهر توبه کردن تصویر می رود
من بیهشم، که می دهد از سرو من نشان؟
این باد مشکبو که به شبگیر می رود
هر ساعتی که می گذرد قامتش به دل
گویا که در درونه من تیر می رود
دیوانه شد دلم، ره زلف تو بر گرفت
مسکین به پای خویش به زنجیر می رود
عشقت نه سرسری ست که با عشق آدمی
با جان برآید آنگه و با شیر می رود
ما و شراب و شاهد و مستی و عاشقی
کایین صوفیان همه تزویر می رود
نزدیک شد هلاکت خسرو ز دوریت
در کار او هنوز، چه تقصیر می رود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
والا عمید دولت و دین ای که بر سپهر
در بندگیِّ خانه ی تو تیر می رود
بی رونق است کارم و در خدمتت بشرح
نزدیک هفته ایست که تقریر می رود
چون می رود ز خدمت تو کار اهل فضل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.