چندان که یار ما را در حسن ناز باشد
ما را هزار چندان با او نیاز باشد
عمری به سوی زلفش سرگشته چون نسیمم
بیماروار حیران، تا کی جواز باشد؟
در یک نظر فریبد محراب ابروی او
صد ساله زاهدی را کو در نماز باشد
از هر مقام کافتد عشاق بینوا را
آهنگ کوی جانان عزم حجاز باشد
آنجا که حسن خوبان جلوه دهند، عاشق
جز روی تو نبیند، گر چشم باز باشد
تر شد مرا ز هجرت از خون دیده دامن
چون شمع نیم سوزی کاندر گداز باشد
جز خون دل که آید هر دم به چشم خسرو
یک دوست در نیاید، گر اهل راز باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد
نزدیک مرد عارف این هر دو باز باشد
گر رهروی، بدانی،ای معدن امانی
بیرون ازین دو منزل دریای راز باشد
در ذرها ببینی انوار حسن جانان
[...]
گفتم تو را متاعی بهتر ز ناز باشد
از عشوه گفت آری گر عشقباز باشد
قدت به سرو آزاد تشریف بندگی داد
این جامه بر قد او ترسم دراز باشد
منشین ز آتش من آهنین دل ایمن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.