چندان که یار ما را در حسن ناز باشد
ما را هزار چندان با او نیاز باشد
عمری به سوی زلفش سرگشته چون نسیمم
بیماروار حیران، تا کی جواز باشد؟
در یک نظر فریبد محراب ابروی او
صد ساله زاهدی را کو در نماز باشد
از هر مقام کافتد عشاق بینوا را
آهنگ کوی جانان عزم حجاز باشد
آنجا که حسن خوبان جلوه دهند، عاشق
جز روی تو نبیند، گر چشم باز باشد
تر شد مرا ز هجرت از خون دیده دامن
چون شمع نیم سوزی کاندر گداز باشد
جز خون دل که آید هر دم به چشم خسرو
یک دوست در نیاید، گر اهل راز باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذبه محبوبش اشاره میکند و ابراز میکند که هرچه عشق و نیاز او به محبوب بیشتر باشد، عشق او نیز افزونتر میشود. او مانند نسیمی سرگردان در جستجوی محبوب است و به تردید و حیرت خود در این راه اشاره دارد. شاعر به زیبایی ابرو و چهره محبوبش مینگرد و از فریبندگی آن سخن میگوید که میتواند زاهدان را هم به حیرت بیاندازد. او همچنین به سفر به کوی محبوب و خواسته دل عاشقان اشاره میکند و بیان میکند که در آنجا جز محبوبش چیزی نمیبیند. در نهایت، شاعر از رنج هجران و اشکهایش سخن میگوید و میفهماند که تنها عشق و غم دل است که به او احساس زندگی میدهد.
هوش مصنوعی: هرچقدر که محبوب ما در زیبایی توجه کند و ناز کند، ما هم به میزان بیشتری به او نیاز داریم.
هوش مصنوعی: سالهاست که در جستوجوی موهای او مانند نسیمی سرگردان و بیمار هستم. نمیدانم تا چه زمانی این حال و وضعیت ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: وقتی به ابروی او نگاه میکنم، چنان جذاب و فریبنده است که میتواند حتی یک زاهد که صد سال در عبادت بوده را به خود مشغول کند و از نماز دور کند.
هوش مصنوعی: عاشقان در هر وضعیت و مقام که باشند، همیشه به سوی معشوق و محبوبشان میروند و مقصدشان سرزمین حجاز است.
هوش مصنوعی: زمانی که زیباییهای خوبان خود را نشان میدهند، عاشق فقط زیبایی تو را میبیند، اگر که چشمانش را باز کرده باشد.
هوش مصنوعی: از غم جدایی، چشمانم به قدری اشک ریخته که دامنم تر شده است. مانند شمعی که نیمهسوخته است و در حال ذوب شدن به سر میبرد.
هوش مصنوعی: جز اشک و اندوهی که هر لحظه در چشم خسرو میریزد، دوستی دیگر نمیتواند در دل او جای بگیرد، اگر آن دوست از اهل راز و معرفت باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ارنی و لن ترانی راز و نیاز باشد
نزدیک مرد عارف این هر دو باز باشد
گر رهروی، بدانی،ای معدن امانی
بیرون ازین دو منزل دریای راز باشد
در ذرها ببینی انوار حسن جانان
[...]
گفتم تو را متاعی بهتر ز ناز باشد
از عشوه گفت آری گر عشقباز باشد
قدت به سرو آزاد تشریف بندگی داد
این جامه بر قد او ترسم دراز باشد
منشین ز آتش من آهنین دل ایمن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.