دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود
بت پرستی را در خدمت بت یاری بود
کفر زلفش به رگ و پوست چنانم در رفت
که از او هر رگ من رشته زناری بود
گفتمش، بود غم مات گهی، آن بدمهر
از برای دل ما نیز بگفت، آری بود
دل گمگشته همی جستم در هر مویش
خنده می کرد به شوخی که دلت باری بود
سرگذشت دل خود گفتم در پیش خیال
محرم راز شب تیره و دیواری بود
زلف بنمودش آلوده به خون، گفت، آری
یادمی آیدم آنجا که گرفتاری بود
می تراوید از چشم ترم اندک اندک
هر کجا در جگر سوخته آزاری بود
شمع بگریست زمانی و زهر سوز بمرد
سوزم از گریه همی مرد که بسیاری بود
هر که خسرو را دید از تو جدا، گفت به درد
وقتی این بلبل شوریده به گلزاری بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از خواب شبانهای سخن میگوید که در آن با کسی در ارتباط است. او به بتپرستی اشاره میکند که به طور نمادین به معشوقش تبدیل شده است. زلف معشوقش به قدری در وجود او نفوذ کرده که مانند زنجیری در رگهایش حس میشود. شاعر از غم و درد ناشی از جدایی و بیمهری او صحبت میکند و دل گمشدهاش را در موهای معشوق جستجو میکند. او رازهای دلش را در ذهن خود مرور میکند و یادآور لحظات سخت و غمگینش است. در نهایت، شاعر به حزن و اندوه ناشی از عشق و جدایی اشاره کرده و به شدت احساساتی که از این درد ناشی میشود، میپردازد.
هوش مصنوعی: شب گذشته در خواب، دختری زیبا و جذاب را دیدم که مانند بتی به نظر میرسید. او به گونهای بود که من را تحت تاثیر قرار داده بود و خود را به عنوان یک دوست و حامی به من معرفی کرد.
هوش مصنوعی: زلفهای او چنان در جان و پوست من نفوذ کرده که هر رگی از من، به نوعی به عشق او وابسته شده است.
هوش مصنوعی: به او گفتم که گاهی غم و اندوه وجود دارد، و آن شخص cold-hearted به خاطر دل ما هم گفت که بله، چنین است.
هوش مصنوعی: من در جستجوی دل گمشدهام بودم و در هر تار موی او میدیدم که به شوخی میخندد، گویی دل من برای او بار سنگینی دارد.
هوش مصنوعی: دلنوشتههایم را در برابر خیال دوستانهای بیان کردم که در شب تاریک و در پس دیواری قرار داشت.
هوش مصنوعی: زلفش را که به خون آغشته بود، نشان داد و گفت: بله، یادم میآید که آنجا چه مشکلاتی داشتم.
هوش مصنوعی: از چشمان نمناک من به آرامی اشک میریزد، هر جا که در دل سوختهام درد و رنجی وجود دارد.
هوش مصنوعی: شمع مدتی به شدت گریه کرد و بخار سوزان آن را کشته بود. من هم از شدت گریه در حال پژمردن بودم چرا که این حالت برایم بسیار طاقتفرسا بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که خسرو را دید و از تو فاصله گرفت، وقتی بلبل دیوانه در گلزاری بود، دردش را بیان کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب فغان را به در خلوت او باری بود
ناله برچید اگر در دلش آزاری بود
شورش و عربدهای در شب آن زلف نبود
بخت من بود اگر فتنه بیداری بود
خویشتن را به دم سحر بر او می بستم
[...]
یا اقلا بلدی حوزه لاتاری بود
واندر آنجا صنم شوخ وفاداری بود
یا در آن دخلکی و گرمی بازاری بود
یا در آنجا دو نخود لاسکی وتاری بود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.