اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند
فتنه و غارت و خونریز و جفا بنشیند
گر بیابد به دعا عاشق و دلخسته وصال
سالها بر در خلوت به دعا بنشیند
چون قدم رنجه کند دوست به پرسیدن من
خانه تاریک و دلم تنگ، کجا بنشیند؟
خانه دیده برفتیم ز نقش همه پاک
تا خیال رخ آن ترک ختا بنشیند
جعد زلفین سمن سای تو در دور قمر
خضر وقت است که بر آب بقا بنشیند
سرو بستان که به قامت علم افراشته است
چون ببیند قدت از باد هوا بنشیند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند
گل هم آخر قدری پیش گیا بنشیند
جان من یاد کن آن را که به بوی چو تویی
همه شب بر گذر باد صبا بنشیند
کشی از غمزه، چه امید سلامت باشد
[...]
بنشین تا نفسی آتش ما بنشیند
ورنه دود دل ما بیتو کجا بنشیند
گر کسی گفت که چون قد تو سروی برخاست
این خیالست که در خاطر ما بنشیند
چون تو برخیزی و از ناز خرامان گردی
[...]
چند جانم پس زانوی عنا بنشیند
همدم درد به امّید دوا بنشیند
چون دل و دیده ام از آتش و آب است خراب
گر درآید ز درم دوست کجا بنشیند
یک دم اندر طلب دوست ز پا ننشینم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.