گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد

عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد

آتش عشق ز هر سینه که زد شعله مهر

گر همه صبح مبین است که او رسوا شد

پیش رفتار تو، ای آب روان از تو خجل

گر نشد سرو چرا ساکن و پا بر جا شد؟

چشم نرگس به گل روی تو می بینم باز

همچو یعقوب که از بوی پسر بینا شد

از خطا بود که در چین سر زلف تو باد

رفت و زنجیر کش سلسله سودا شد

ساقیا، باده مپیمای که بدنامی ما

بر سر کوی تو افسانه کشورها شد

دل خسرو به کجا رفت که از تنگی عشق؟

همچو نقش دهنت کم زد و ناپیدا شد

 
 
 
عطار

شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد

پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد

عقل از طرهٔ او نعره‌زنان مجنون گشت

روح از حلقهٔ او رقص‌کنان رسوا شد

تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی

[...]

سعدی

کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد

آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد

دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین

بلبل خوش سخن و طوطی شکرخا شد

که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز

[...]

کمال خجندی

حلقه پیش رخ از طره آن به واشد

آفتابی دگر از جانب چین پیدا شد

گر بتان بحر ندانند چرا آن لب لعل

گه به خنده نمک و گه به سخن حلوا شد

هرکه مهر لب او برد به خواب از خاکش

[...]

جلال عضد

برقی از حُسن تو پیدا شد و ناپیدا شد

دهر پرفتنه و ایّام پُر از غوغا شد

چون بر آیینه فتاد از رخ و زلفت عکسی

یافت نوری که درو هر دو جهان پیدا شد

عنبرین زلف مسلسل که فکندی بر ماه

[...]

اهلی شیرازی

خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد

یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد

وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من

نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد

عاشق روی تو آلوده نگردید بهیچ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه