هرکسی روز وداع از پی محمل میشد
تو مپندار که آن دلبرم از دل میشد
هیچ منزل نشود قافله از آب جدا
زان که پیش از همه سیلاب به منزل میشد
گفتم، از محمل آن جان جهان برگردم
پایم از خون دل سوخته در گل میشد
ساربان خیمه به صحرا زد و اینم عجب است
که قیامت نشد آن روز که محمل میشد
راستی هر که در آن شکل و شمایل میدید
همچو من فتنه در آن شکل و شمایل میشد
پند عاقل نکند سود که در بند فراق
دل دیوانه ندیدیم که عاقل میشد
بگذر از خویش که بیطبع مسالک، خسرو
هیچ سالک نشنیدیم که واصل میشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر دلم روز وداع از پی محمل می شد
تو مپندار که آن دلبرم از دل می شد
هیچ منزل نشود قافله از آب جدا
زانک پیش از همه سیلاب بمنزل می شد
گفتم از محمل آن جان جهان برگردم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.