حلقه پیش رخ از طره آن به واشد
آفتابی دگر از جانب چین پیدا شد
گر بتان بحر ندانند چرا آن لب لعل
گه به خنده نمک و گه به سخن حلوا شد
هرکه مهر لب او برد به خواب از خاکش
خارهایی که برآمد همگی خرما شد
کور شد چون برخم خاک درت دید رقیب
توتیا رفت به چشمش ز چه نابینا شد
گشت شهدای فدت زاهد و این نیست عجب
زان که با شید چو پیوست الف شیدا شد
جان نبردند ز گرداب سرشک اهل نظر
بیشتر مردم ما غرق در این دریا شد
بافت از سر خدا آگهی غیب کمال
تا میان و دهن تنگ ترا جویا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت چهره معشوق میپردازد. شاعر با تشبیهات مختلف نشان میدهد که چگونه چهره و لبهای معشوق میتواند دلها را به تسخیر درآورد و تاثیر عمیقی بر روح و جان انسانها بگذارد. همچنین، شاعر به خیرهکننده بودن این زیبایی و اثرات آن بر دل و روح عاشقان اشاره میکند. در نهایت، بافتن آگاهی از زیباییهای غیبی و کمالات الهی نیز در شعر مطرح است.
هوش مصنوعی: حلقهای که از موهای او بر چهرهاش آویزان شده، به مانند تابش آفتابی دیگر از سمت چین نمایان شده است.
هوش مصنوعی: اگر بتها نمیدانند که چرا آن لب سرخ گاهی به خنده یا به صحبت، شیرینی میبخشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق لبان او را چشید، در خواب به سمت بهشت میرود و از خاک او نیز خارهایی رویید که همه به خرما تبدیل شدند.
هوش مصنوعی: چون رقیب تو ترسید از دیدن چهرهات، چنان حیران و ناتوان شد که به هیچ چیز دیگری علاقه نداشت و در پی کوری خود برای تو تمام امیدش را از دست داد.
هوش مصنوعی: گسترهی شهدای تو، زاهدان را شامل میشود و این جای تعجب ندارد، زیرا وقتی شیدایی با عشق پیوند میخورد، به حالت خود غرق میشود.
هوش مصنوعی: افراد با دانش و بینش، از بحرانهای عاطفی و مشکلات زندگی جان سالم به در میبرند، اما بسیاری از مردم معمولی در این طوفانها و سختیها غرق میشوند.
هوش مصنوعی: خداوند از طریق بافتی که ایجاد کرده، خبرهایی از کمالات غیبی را به ما میرساند تا ما بتوانیم از طریق آن، به جستجوی دانش و اطلاعات بپردازیم و بدانیم که در دنیای وجودمان چه چیزهایی نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد
پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد
عقل از طرهٔ او نعرهزنان مجنون گشت
روح از حلقهٔ او رقصکنان رسوا شد
تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی
[...]
کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد
دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین
بلبل خوش سخن و طوطی شکرخا شد
که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز
[...]
هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد
عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد
آتش عشق ز هر سینه که زد شعله مهر
گر همه صبح مبین است که او رسوا شد
پیش رفتار تو، ای آب روان از تو خجل
[...]
برقی از حُسن تو پیدا شد و ناپیدا شد
دهر پرفتنه و ایّام پُر از غوغا شد
چون بر آیینه فتاد از رخ و زلفت عکسی
یافت نوری که درو هر دو جهان پیدا شد
عنبرین زلف مسلسل که فکندی بر ماه
[...]
خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد
یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد
وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من
نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد
عاشق روی تو آلوده نگردید بهیچ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.