گنجور

 
جلال عضد

برقی از حُسن تو پیدا شد و ناپیدا شد

دهر پرفتنه و ایّام پُر از غوغا شد

چون بر آیینه فتاد از رخ و زلفت عکسی

یافت نوری که درو هر دو جهان پیدا شد

عنبرین زلف مسلسل که فکندی بر ماه

کافری بود که فردوس برینش جا شد

مردم دیده به دامن گهر از چشمم یافت

هندو از بهر گهر معتکف دریا شد

آن چه بالاست که با موی تو هم قد آمد

وین چه موری ست که با قدّ تو هم بالا شد

صبح با طلعت تو دعوی خوبی می کرد

لاجرم در نظر خلق جهان رسوا شد

هر سحرگاه برافروخت چراغ ملکوت

تف آهم که برین آینه خضرا شد

هم به دل دوستی نرگس خون ریز تو بود

ساغر چشمم ازین گونه که خون پالا شد

بویی از نافه زلفت به چمن برد صبا

مشک ساگشت چمن، خاک عبیر آسا شد

بر زبان نام لب لعل تو تا راند جلال

چه عجب نامش اگر طوطی شکرخا شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد

پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد

عقل از طرهٔ او نعره‌زنان مجنون گشت

روح از حلقهٔ او رقص‌کنان رسوا شد

تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی

[...]

سعدی

کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد

آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد

دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین

بلبل خوش سخن و طوطی شکرخا شد

که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز

[...]

امیرخسرو دهلوی

هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد

عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد

آتش عشق ز هر سینه که زد شعله مهر

گر همه صبح مبین است که او رسوا شد

پیش رفتار تو، ای آب روان از تو خجل

[...]

کمال خجندی

حلقه پیش رخ از طره آن به واشد

آفتابی دگر از جانب چین پیدا شد

گر بتان بحر ندانند چرا آن لب لعل

گه به خنده نمک و گه به سخن حلوا شد

هرکه مهر لب او برد به خواب از خاکش

[...]

اهلی شیرازی

خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد

یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد

وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من

نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد

عاشق روی تو آلوده نگردید بهیچ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه