برقی از حُسن تو پیدا شد و ناپیدا شد
دهر پرفتنه و ایّام پُر از غوغا شد
چون بر آیینه فتاد از رخ و زلفت عکسی
یافت نوری که درو هر دو جهان پیدا شد
عنبرین زلف مسلسل که فکندی بر ماه
کافری بود که فردوس برینش جا شد
مردم دیده به دامن گهر از چشمم یافت
هندو از بهر گهر معتکف دریا شد
آن چه بالاست که با موی تو هم قد آمد
وین چه موری ست که با قدّ تو هم بالا شد
صبح با طلعت تو دعوی خوبی می کرد
لاجرم در نظر خلق جهان رسوا شد
هر سحرگاه برافروخت چراغ ملکوت
تف آهم که برین آینه خضرا شد
هم به دل دوستی نرگس خون ریز تو بود
ساغر چشمم ازین گونه که خون پالا شد
بویی از نافه زلفت به چمن برد صبا
مشک ساگشت چمن، خاک عبیر آسا شد
بر زبان نام لب لعل تو تا راند جلال
چه عجب نامش اگر طوطی شکرخا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و تاثیر بصری محبوب خود اشاره میکند. او از نور و جذابیت حسن معشوق سخن میگوید که زندگی و دنیا را تحت تاثیر قرار داده است. تصویر چهره و موی معشوق به گونهای وصف شده که باعث ایجاد شور و غوغا در اطرافش شده است. شاعر همچنین به توجیه زیباییهای معشوق پرداخته و از آن به عنوان گوهری نادر یاد میکند که همه زیباییها را تحت الشعاع قرار میدهد. معشوق او به قدری زیباست که هر صبح با طلوع صبحگاه، به زیباییاش افزوده میشود و هریک از نمادها و توصیفها نمایانگر عشق و احترام عمیق شاعر به اوست. در نهایت، شاعر نام معشوق را با طوطی شکرخا مقایسه میکند که نشاندهنده شیرینی و جذابیت غیرقابل انکار اوست.
هوش مصنوعی: زیبایی تو به قدری قوی و درخشان است که ناگهان همهی مشکلات و آشفتگیهای زمانه را تحتالشعاع قرار میدهد و به فراموشی میسپارد.
هوش مصنوعی: زمانی که تصویر چهره و موهایت بر آیینه افتاد، نوری را یافت که در آن هر دو جهان نمایان شدند.
هوش مصنوعی: زلفهای مشکین و زیبا که به شکل زنجیر در آویزان است، بر روی چهرهای ماهروی افتاده است که زیبایی او به حدی است که انگار بهشتی است و در دل بهشت جا دارد.
هوش مصنوعی: مردم به دنبال زیباییها و ارزشها هستند، همچنان که هندوها به خاطر جواهری که در دریا وجود دارد، به دریا پناه بردهاند.
هوش مصنوعی: آنچه که بر بلندی قرار دارد، در واقع همقد با موی توست و آنچه که به نظر میرسد بلند است، در حقیقت، از قد تو بالاتر نمیآید.
هوش مصنوعی: صبح که صورتی از تو نمایان شد، دیگر شکی در زیباییات نبود و در نتیجه، در چشم مردم دنیا به شکلی آشکار و نمایان، زیباییات هویدا گشت.
هوش مصنوعی: در هر صبحگاه، نوری از آسمان روشن میشود و باران عشق بر این زمین سبز میبارد.
هوش مصنوعی: در دل من دوستیِ نرگس تو وجود دارد و چشمانم از غم و عشق به تو پر از اشک و خون شده است.
هوش مصنوعی: نسیمی از عطر موهایت به باغ آورد و عطر مشک مانند شد، باغ تبدیل به زمینی با رایحهای مانند عطر شد.
هوش مصنوعی: وقتی نام زیبا و دلانگیز لبت بر زبان آید و آن را به زیبایی بیان کند، شگفتی ندارد اگر مانند طوطی، که سخنگو و شیرینزبان است، به زیبایی و شیرینی ادا شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شکن زلف چو زنار بتم پیدا شد
پیر ما خرقهٔ خود چاک زد و ترسا شد
عقل از طرهٔ او نعرهزنان مجنون گشت
روح از حلقهٔ او رقصکنان رسوا شد
تا که آن شمع جهان پرده برافکند از روی
[...]
کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد
آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد
دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنین
بلبل خوش سخن و طوطی شکرخا شد
که درآموختش این لطف و بلاغت کان روز
[...]
هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد
عاقلان جمله بر آنند که او شیدا شد
آتش عشق ز هر سینه که زد شعله مهر
گر همه صبح مبین است که او رسوا شد
پیش رفتار تو، ای آب روان از تو خجل
[...]
حلقه پیش رخ از طره آن به واشد
آفتابی دگر از جانب چین پیدا شد
گر بتان بحر ندانند چرا آن لب لعل
گه به خنده نمک و گه به سخن حلوا شد
هرکه مهر لب او برد به خواب از خاکش
[...]
خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد
یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد
وه که دی غمزه زنان شوخ کمان ابروی من
نگهی کرد که مرغ دل من از جا شد
عاشق روی تو آلوده نگردید بهیچ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.