جانا، به پرسش یاد کن روزی من گم بوده را
آخر به رحمت باز کن آن چشم خواب آلوده را
ناخوانده سویت آمدم، ناگفته رفتی از برم
یعنی سیاست این بود فرمان نافرموده را
رفتی همانا وه که من زنده بمانم در غمت
یارب، کجا یابم دگر آن صبر وقتی بوده را
باز آی و بنشین ساعتی، آخر چه کم خواهد شدن
گر شاد گردانی دمی یاران غم فرموده را
کشتی مرا و نیستم غم جز غم نادیدنت
گر می توانی باز بخش این جان نابخشوده را
ناصح به ترک گلرخان تا چند پندم می دهی
چون خارخارم به نشد، بگذار این بیهوده را
پیموده ساقی در قدح بیهوشی عشاق را
گویی فزون با بنده داد آن ساغر پیموده را
دستی بسودم بر لبت، تلخی بگفتی چیست این؟
کز زهر دادی چاشنی چندین نبات سوده را
سودای خسرو هر شبی پایان ندارد هیچ گه
آخر گره بر زن یکی آن جعد ناپیموده را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به یاد روزهایی میافتد که گم شده و به وصال و دیدار معشوقش تمنا میکند. او از چشم خوابآلود معشوق درخواست بازگشت میکند و نارضایتی خود از جدایی را ابراز مینماید. شاعر همچنین به غم و اندوهی که جدایی ایجاد کرده اشاره دارد و به دنبال راهی برای باز یافتن صبر و آرامش است. او از معشوق میخواهد تا momentی را با هم بگذرانند و غمهایشان را تسکین دهند. در ادامه، شاعر احساس تنهایی و بیکسی خود را بیان میکند و از درد جدایی مینالد. به این ترتیب، شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و رنجهای ناشی از فراق میپردازد.
هوش مصنوعی: عزیزم، روزی را به یاد بیاور که من گم شده بودم. لطفاً با رحمت خود، آن چشمان خواب آلود را دوباره به راه بازگردان.
هوش مصنوعی: به سوی تو آمدم بدون اینکه کلامی بگویم، اما تو بدون گفتن چیزی از نزد من رفتی. این نشاندهنده این است که سیاست اینگونه است و گاهی اوقات باید بدون اعلام قبلی اقدام کرد.
هوش مصنوعی: تو رفتی و حالا من باید در غم تو زندگی کنم. خدای من، کجا میتوانم آن صبر قدیمی را دوباره پیدا کنم؟
هوش مصنوعی: برگرد و کمی در کنار ما بمان، چه ضرری دارد اگر یک لحظه دوستان غمگین را شاد کنی؟
هوش مصنوعی: کشتی من را در دریای غم غرق کرده و تنها غم من، دوری توست. اگر میتوانی، این جان بیرحم را نجات بده.
هوش مصنوعی: ناصح، تا کی به من نصیحت میکنی که از زیباییها دوری کنم؟ وقتی که من مانند خار خاردار شدم و این درد بی فایده است، پس بگذار این حرفها را کنار بگذاریم.
هوش مصنوعی: ساقی با پر کردن جام، حالت بیخود و مستی را در عاشقان بیشتر کرده و به نظر میرسد که با این کار، به بندهاش نیز آن جام پر از شراب را داده است.
هوش مصنوعی: دستم را به سوی لبت دراز کردم و از تو پرسیدم که این تلخی چیست؟ زیرا تو زهر را با شیرینی های مختلف کهنهای که به من دادی، ترکیب کردهای.
هوش مصنوعی: خسرو هر شب به یاد معشوقش فکر و خیالی دارد که هیچگاه به پایان نمیرسد و نمیتواند از آن دل بکند. او همچنان به زیباییهای او و ویژگیهای خاصش فکر میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.