گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد
چه کنم نسیم گل را که ز یار من نیامد
دل من چرا چو غنچه نشود دریده صد جا؟
که صبا رسید و بویی ز نگار من نیامد
اگر، ای حریف، داری نظری به روی یاری
به بهار خویش خوش شو که بهار من نیامد
همه عمر تشنه بودم به امید آب حیوان
به جز آب شور دیده به کنار من نیامد
شب و روز جدول خون به دو رخ چه سود دارد؟
چو ستاره سعادت به کنار من نیامد
منم و خرابه غم ز خوشی خبر ندارم
چو ازان دیار مرغی به دیار من نیامد
من خون گرفته کردم و نظری و کشته گشتم
تو بدان که او به عمدا به شکار من نیامد
ز شراب و عشق و مستی چه شناسد او خرابی
پسر کسی که دردی ز خمار من نیامد
به شب نشاط، یارا، چه خبر تراز خسرو؟
که به جانب تو روزی شب تار من نیامد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به ناکامی و بیحالی خود در دنیای عشق و بهار میپردازد. با آمدن بهار و گل، او همچنان در انتظار بویی از یار خود است، اما هیچ نشانهای از او نمیبیند. دلش همچون غنچه در آتش حسرت میسوزد و از هیچ زیبایی یا عشقی خبری نیست. او به دوست خود خطاب میکند که به بهار خود شاد باشد زیرا بهار او هرگز نیامده است. در طول عمرش همیشه تشنه عشق و امید بوده، اما جز غم و درد چیزی نصیبش نشده است. او به وضعیت ناامیدکنندهاش اشاره میکند، جایی که خوشی و عشق از زندگیاش رفته و در خرابهای از غم به سر میبرد. در نهایت، شاعر ابراز میکند که در دنیای می و مستی هیچکس درک دردی که او میکشد را ندارد و به طور کلی، هیچ نشانی از شادی و نور در زندگیاش نیست.
هوش مصنوعی: گلی تازه شکوفا شده، اما بوی بهار به من نرسیده است. یک چه کنم که نسیم گل، بوی یارم را با خود نیاورده است.
هوش مصنوعی: دل من چرا مانند غنچه پراکنده و شکفته نمیشود؟ چرا بادی که بوی معشوقم را به همراه دارد، هنوز به من نرسیده است؟
هوش مصنوعی: اگر، دوست من، به کسی که دوستش داری نظر افکنی، بهار زندگیات را در آغوش بگیر، زیرا بهار من هنوز نیامده است.
هوش مصنوعی: تمام عمرم در جستجوی آب حیات بودم و امیدوار بودم که روزی به آن برسم. اما جز آب شور اشکهایم، هیچ چیز دیگری در کنارم نیامد.
هوش مصنوعی: شب و روز در تلاش و زحمت هستم، اما چه فایده دارد؟ وقتی که خوشبختی و سعادت به سراغ من نیامده است.
هوش مصنوعی: من در این ویرانه غم به سر میبرم و از خوشی هیچ خبری ندارم، زیرا از آنجا که در آن زندگی میکردم، هیچ پرندهای به سوی من نیامده است.
هوش مصنوعی: من به شدت آسیب دیدهام و جانم به خطر افتاده است، ولی تو بدان که او به عمد به سراغ من نیامده است.
هوش مصنوعی: او از شراب و عشق و مستی چه میداند، وقتی که فرزند کسی است که هرگز درد خمار من را نچشیده است.
هوش مصنوعی: شب شاداب را، دوستان، چه خبر از خسرو؟ چرا روزی که به سمت تو بیاید، شب تار من نیامده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خبری ز هیچ قاصد زه دیار من نیامد
چه سیاه نامه بیکی که ز یار من نیامد
از ازل که رفت قسمت غم و شادی ای به هر کس
غم بار جز نصیبه دل زار من نیامد
همه روز بر رخ از گریه چه سود در غلطان
[...]
رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد
غم او چو کشت زارم به مزار من نیامد
به کنار جو ندیدم چو قدش به باغ سروی
که ز آب دیده جویی به کنار من نیامد
خط سبزه کامد از گل که ز پی رسیدم اینک
[...]
چکنم که باز آمد شب و یار من نیامد
بگذشت روز و شمع شب تار من نیامد
مه من که بود شمع شب تار من ندانم
که پس ار وفات من چون به مزار من نیامد
ز کنار غیر گفتم به کنارم آید اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.