خبری ز هیچ قاصد زه دیار من نیامد
چه سیاه نامه بیکی که ز یار من نیامد
از ازل که رفت قسمت غم و شادی ای به هر کس
غم بار جز نصیبه دل زار من نیامد
همه روز بر رخ از گریه چه سود در غلطان
که شب آن دری که غلط بکنار من نیامد
بشمار زلف گفتم ز لب تو بوسه گیرم
چکنم که عقد زلفت بشمار من نیامد
قلم مصور چین چو کشید نقشها بین
که جها کشید و نقشی به نگار من نیامد
به فرشتگان رحمت برم از غمت شکایت
که مرا حبیبه کشت و به مزار من نیامد
چه عجب کمال اگر جان بلب آرده از فراقت
چو لب تو مرهم جان فگار من نیامد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و جدایی میپردازد. شاعر از فقدان خبری از معشوقش ناراحت است و احساس میکند غم و شادی از او دور شدهاند. او به بیثمری اشکریزیهایش اشاره میکند و میگوید که با وجود گریه و درد، هیچ نشانهای از یار به او نمیرسد. همچنین، شاعر از بیفایده بودن تلاش برای ابراز عشق و زیباییهای محبوبش سخن میگوید و به ناامیدی از رحمت فرشتگان اشاره میکند که نتوانستهاند یارش را برای او بیاورند. سرانجام، او بیان میکند که حتی جانش هم از فراق معشوق رنج میبرد و تسکین نمییابد.
هوش مصنوعی: هیچ خبر و پیامی از سرزمین من نیامده است، حتی نامهای سیاه از کسی که به محبوبم ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: از آغاز، سهم هر کس در غم و شادی مشخص شده است. به هر کسی بار غم میرسد، اما سهم من فقط دل شکسته و غمگین بود.
هوش مصنوعی: هر روز بر چهرهام اشک میریزم، ولی فایدهای ندارد، چون شب همان دری که باید میآمد، هنوز به کنار من نرسیده است.
هوش مصنوعی: گفتم زلف تو را بشمارم و از لب تو بوسهای بگیرم، اما نتوانستم به این خواسته تحقق ببخشم.
هوش مصنوعی: وقتی قلم هنرمند چینی نقوش را بر روی کاغذ کشید، تمام جهان را به تصویر کشید، اما هیچ تصویری از من در آن نقشها وجود نداشت.
هوش مصنوعی: از فرشتگان رحمت میخواهم که از غم من به آنها شکایت کنند، چرا که محبوبم مرا رنج داده و به سراغ مزار من نیامده است.
هوش مصنوعی: عجب است که من از دوری تو جانم به تنگ آمده، ولی لبهای تو که میتواند مرهمی بر درد جان من باشد، نیامده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد
چه کنم نسیم گل را که ز یار من نیامد
دل من چرا چو غنچه نشود دریده صد جا؟
که صبا رسید و بویی ز نگار من نیامد
اگر، ای حریف، داری نظری به روی یاری
[...]
رخ خود به خون نگارم که نگار من نیامد
غم او چو کشت زارم به مزار من نیامد
به کنار جو ندیدم چو قدش به باغ سروی
که ز آب دیده جویی به کنار من نیامد
خط سبزه کامد از گل که ز پی رسیدم اینک
[...]
چکنم که باز آمد شب و یار من نیامد
بگذشت روز و شمع شب تار من نیامد
مه من که بود شمع شب تار من ندانم
که پس ار وفات من چون به مزار من نیامد
ز کنار غیر گفتم به کنارم آید اما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.