گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم زند

آه دودآلود ما آتش بر این عالم زند

می خورم من خون به یاد لعل دلداری و هیچ

کس ازین قصه نمی یارد که با او دم زند

لعل جان بخش تو گاه خنده پسته دهان

طعنه ها بر معجزات عیسی مریم زند

نکهت مشک ختا دیگر نیاید خوش مرا

گر صبا آن طره مرغول را بر هم زند

چون تویی از نسل آدم گشت پیدا، نیست عیب

گر فرشته بوسه بر پای بنی آدم زند

هر که بر خاک جنایت بار یابد، بی گمان

خیمه بر بالای این نه طارم اعظم زند

چون وفایی نیست جز غم هیچ کس را در جهان

یاد خسرو را حرام، ار یک دم بی غم زند

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
سنایی

گر سنایی دم زند آتش درین عالم زند

این جهان بی‌وفا چون ذره‌ای بر هم زند

آدمی شکل‌ست لیکن رسم آدم دور ازو

از هوای معرفت او لاف کی ز آدم زند

این جهان چون ذره‌ای در چشم او آید همی

[...]

اهلی شیرازی

ابر نوروزی چو گل را بر ورق شبنم زند

غنچه تر سازد دماغ و خنده بر عالم زند

ای رقیب این جور تا کی کآخر اندر خرمنت

دود آه شب نشینان آتش ماتم زند

گریه حسرت ز حد شد ساقیا ساغر بیار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اهلی شیرازی
سیدای نسفی

سنگ زن امرد ز جنگ سنگ دایم دم زند

عاشقان را بیند از دور و به سنگ کم زند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه