ای همنفسان که پیش یارید
این شکر چرا نمی گذارید؟
ما را مکشید چون غریبان
هر چند شما ازین دیارید
جان خواهم داد زیر پایش
امروز مرا به من گذارید
گر می کشدم، فدای اویم
زنهار به روی او میارید
بر دوست برید جان و عقلم
کالا همه خصم را سپارید
ای دیده و دل، اگر بگریید
شاید که شما گناهکارید
ای محنت و غم، سگ شمایم
کز دوست مرا به یادگارید
ای طایفه ای که دردتان نیست
هیهات که در کدام کارید؟
گر در دل تان غمی نگنجد
بر سینه خسروش گمارید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گویا شاعر از همنفسان و دوستان خود میخواهد که با او دلسوزی کنند و به عشق او توجه بیشتری داشته باشند. او از آنها میخواهد که به جای اینکه مانند غریبان با او رفتار کنند، اجازه دهند تا جانش را برای عشقش فدای کند. شاعر تأکید میکند که حتی اگر او را بکشند، باز هم وفادار به دوستش خواهد بود و در عین حال از دیگران میخواهد که از آسیب به عشقش دوری کنند. او همچنین به درد و رنجی اشاره میکند که از این بیتوجهی متحمل میشود و از کسانی که دردی در دل ندارند، میخواهد که به او بپیوندند. در نهایت، او در این شعر، احساسات عمیق و غمگینی از عشق و فراق را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: ای دوستانی که در حضور محبوب هستید، چرا این نعمت شیرین را نادیده میگیرید؟
هوش مصنوعی: ما را مانند بیگانگان از خود دور نکنید، هرچند شما اهل همین دیار هستید.
هوش مصنوعی: میخواهم برای او جانم را فدا کنم، امروز اجازه دهید که به من فرصت بدهید.
هوش مصنوعی: اگر ما را بکشند، برای او قربانی میشویم، پس از این روی او را نیاورید.
هوش مصنوعی: من برای دوست آمادهام همه چیزم را فدای او کنم و تمام دشمنانم را به دست او میسپارم.
هوش مصنوعی: ای چشم و دل، اگر تو اشک بریزی، شاید که گناهی در پس آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای درد و اندوه، من همچون سگی هستم که از دوست برایم یادگاری باقی ماندهاید.
هوش مصنوعی: ای گروهی که احساس درد نمیکنید، وای بر شما که در چه کاری مشغولید؟
هوش مصنوعی: اگر در دل شما جایی برای غم وجود نداشته باشد، آن را بر سینه خسرو (مرد بزرگ و قدرتمند) قرار دهید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر تا پایش به کف بخارید
زو گرد وز دیده اشک بارید
آخر گهر وفا ببارید
آخر سر عاشقان بخارید
ما خاک شما شدیم در خاک
تخم ستم و جفا مکارید
بر مظلومان راه هجران
[...]
یا نقد مرا به دامن آرید
یا دست ز دامنم بدارید!
کای قوم که همدمان یارید
یکدم او را به من گذارید
اندر قدمش فتاد و زارید
خون از مژگان بدیده بارید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.