ترسم که از اطراف جهان دود برآید
گر آه من از جان غم اندود برآید
بر بوی تو آتش زده ام مجمره دل
از وی چه عجب، گر نفس عود برآید
آتشکده دل بر ما، چند بپوشم
شک نیست که از آتش ما دود برآید
دل خود چه متاع است که از ما طلبد دوست؟
حقا که اگر جان طلبد زود برآید
هر دل که ندارد خبر از حسن ایازی
شرط است که گرد دل محمود برآید
بعد من اگر گوش نهی بر سر خاکم
از خاک همه نغمه داود برآید
خسرو نتواند که کند فکر وصالت
کاری ست که با طالع مسعود برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نگرانی شاعر را از بروز احساسات و تأثیر آنها بر جهان اطرافش بیان میکند. او از عشق و آرزوهای خود میگوید و تشبیهی به آشفته شدن دل به آتش دارد. شاعر به این موضوع میپردازد که دلش تحت تأثیر عشق به معشوق، دچار آتش و غم شده است و ممکن است این احساسات به شکل دود و عطر در جهان پخش شوند. همچنین او تأکید میکند که هر دل بیخبر از زیبایی معشوق، به ناچار تحت تأثیر عشق اصلی قرار خواهد گرفت و سخنانی از دل دیگران برمیآید. در نهایت، شاعر اشاره میکند که در صورت غیبتش، نغمههایی از دلش به گوش خواهد رسید و به نوعی نشان میدهد که عشق و وصال موقوف جریانات خاصی است که به سرنوشت او وابسته است.
هوش مصنوعی: میترسم که از دور و بر این دنیا دودی بلند شود، اگر آه من از دل پر غم برخیزد.
هوش مصنوعی: من به یاد تو آتش دل را روشن کردهام، چه عجیب است اگر حسی مانند بوی عود از آن برخیزد.
هوش مصنوعی: دل ما مانند یک آتشکده است و برای پنهان کردن آن، چندین لایه میپوشم، اما شک ندارم که از دل پرآتش ما دود به هوا میرود.
هوش مصنوعی: دل ما چه ارزشی دارد که دوست از ما خواسته است؟ حقیقت این است که اگر جان هم بخواهد، به سرعت آماده میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که از زیبایی و دلفریبی محبوب خبر ندارد، باید در انتظار باشد که عشق و محبت او دلش را پر کند.
هوش مصنوعی: اگر بعد از من بر سر خاکم گوش بسپاری، از خاکم صدای دلنواز داود بلند خواهد شد.
هوش مصنوعی: خسرو نمیتواند به فکر وصال محبوبش باشد، زیرا این کار تنها با اقبال نیک و شانس خوب به دست میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر از دهن تنگ تو مقصود برآید
از نقش عدم صورت موجود برآید
گفتیم که گیریم کناری ز میانت
این بود مرادی که ز نابود برآید
در پرده رخت سوخت جهانی و نترسی
[...]
از چاک دلم خنده غمآلود برآید
آری، که ز ماتمکده خشنود برآید؟
من صبح و تو خورشید چو خواهی که نمانم
نزدیکتر آ، تا نفسم زود برآید
نقش قدم ناقه بود کوکب مسعود
[...]
از آتش ما گر نفسی دود برآید
از شرم نگاهش عرق آلود برآید
لبریز چه شور است دگر انجمن ما
کز هر جگری ناله نمکسود برآید
از غیرت آهم گل عشقی نتوان چید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.